غنیمت شمارید
همیشه لازم نیست وقتی کسی تشویقت میکنه یه کار خوب رو انجام بدی و انگیزه ات برای انجامش خوب باشه. گاهی اوقات هست که یکی شاید دلت رو بشکونه و این دل شکسته باعث بشه محکم بایستی. بهتر بشی. نه از جهت روکمکنی بلکه به خاطر اینکه به خودت بفهمونی که تو می تونی.
گاهی اوقات هست که گمان میکنی دیگه باید همه چی رو تعطیل کنی. یا با هیشکی حرف نزنی یا بری تو یه غار و به یار غار هم حتی فکر نکنی. این جور مواقع جون می ده برای اینکه دلت رو که خالی از همه هست پذیرای وجود خدا کنی. نه اینکه خدا رو هم مثل چیزای دیگه بزاری کنار.
خدا رو در همه حالاتت نگه دار.
ذهنت رو رو این قفل کن که هر اشتباه و خطایی هم میکنی خدا رو فراموش نکنی.
هر اشتباه و خطایی هم م یکنی خدا رو فراموش نکنی.
فراموش نکردن خدا هم به اثارشه. اینکه نماز بخونی و باهاش حرف بزنی. قرانش رو بخونی. اطاعتش رو بکنی. اونوقته که خدا هم به مددت می یاد. البته خدا که همیشه مددکار ماست.
سه ماه زیبا رو پیش رو داری. سه ماهی که خودت رو چندین درجه بالا ببری. ذکر لا اله الا الله هر روز 1000 تا . نتونستی در کل ماه رجب 1000 تا. دعای رجب.. سعی کن خودت رو نورانی کنی.
نور بدی به بقیه تا انعکاس نوری که می دی خودت رو چند برابر نورانی کنه.
برای ما هم اون ته ته ها یه کوچولو دعای خیر بکن که خدایا لذت ایمان رو به این بنده ات بچشان...ممنونم...
پی نوشت1: غنیمت شمارید رو از دست ندید!! غنیمت شمارید...
پی نوشت 2: ممنون از کسی که خودش می دونه کیه. از همه لطف هاش. زحمت هاش. صبوری هاش. حوصله به خرج دادن هاش. یادم باشه یاد بگیرم ازش...ممنون.
پی نوشت3: دلم تنگ شده بود برای قلم زنی. سیاه کردن صفحه و نوشتن مشق هایم. سیاه مشقهایی که باید در ذهنم بنکارم اما...تمرین سیاه مشقی ام به کجا رفته؟؟!!!
پی نوشت 4: اعمال ماه رجب رو یادت نره به جا بیاری. از دست ندیم
1. حدیث (3) پیامبر صلىاللهعلیهوآله : اِغتَنِمُوا الدُّعاءَ عِندَ الرِّقَّةِ فَإِنَّها رَحمَةٌ؛ دعا کردن را در هنگام رقّت قلب غنیمت شمرید، که رقت قلب، رحمت است. بحارالأنوار، ج93، ص347، ح14
نخوندی هم نخودیش....
آرزوی دست نیافتنی:
موضوعی برای یک نوشته: آرزوی دست نیافتنی...آرزوهایم رو می شمارم. 1...2...3...4...5...10...100...1000 چقدر آرزو دارم من.
اما به هر کدام می اندیشم دست یافتنی است.
شاید اگر مرگم فرا رسد خیلی آرزوهای نداشته ام دارا شود و خیلی داشته هایم بر باد...
می اندیشم به عاقبتم...عاقبتی که تلقینم می کنند. انقدر محتاجم که تلقین هم شاید اثر نکند.
اروزیم این است که با ایمان بمیرم. با تقوا باشم. ایمان و تقوا و خشو ع و خضوع را با هم دارا باشم
و با همه این ها بمیرم. این ها برادرانم باشند. نمازم همراهم باشد.
نیایش هایم سبزتر شده باشند. توفیقاتم افزوده شود.
می اندیشم به آرزویی که قبلا داشتم: حتی در بهشت همراهم باشد. همسفرم باشد.
همسرم. کودکم. پدر و مادرم..زیباست همراهی آنان. دوستانم...
اما مرا به بهشت راه نمی دهند چون بهشت به بها دهند نه به بهانه...
و من بهایش را نپرداخته ام هنوز....
- ۹۰/۰۳/۱۶
چه مشق های زیبایی
ممنونم به خاطر این یاد آوری ها و یاد دادن های قشنگت
قالب وبلاگت هم محشره
قبلی اصلا قشنگ نبود ولی این عالیه
تو این روزها و ثانیه های قشنگ ما رو هم مهمون دعاهات کن
یا علی