همیشه به من می گفت: از خدا برایم حرف
بزن...برایش از نعمت هایی که خدا به او داده می گفتم. از مهربانی هایش . از
لطف هایی که در حقش کرده بود. از چیزهایی که داده بود و می توانست ندهد.
از چیزهایی که می توانست از او بگیرد ولی نگرفته بود...آنقدر برایش می گفتم
و وادارم می کرد برایش بگویم که دست آخر، اشک در چشمان هر دویمان حلقه می
زد ...
همیشه دلم می خواست همه ی
آدمها، اونقدر محبت خدا رو در دل هاشون حس کنند تا دل هاشون رو به جیز دیگه
ای ندن. تا وقتی این محبت رو حس می کنند، لذتش رو می چشند، هر لحظه ای که
در قلبشون اون محبت نیست، حسرت بخورند و از خدا طلب کنند و غصه اش را
بخورند. اشک بریزند که محبت الهی در قلب هایشان جاری شود.
امروز
که داشتم روایات رو مطالعه می کردم و تفکر می کردم بر روی مضمون برخی
روایات، به یه روایت جالبی برخوردم که جواب این خواسته ی دل من رو می داد.
خیلی برایم جالب بود. حیفم آمد براتون ننویسم. روایت از پیامبر صلی الله
علیه و اله، محبوب من است:
رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه وآله : وَجَبتْ محَبَّةُ اللّه ِ علی مَن اُغضِبَ
فَحَلُم . 1
محبّت خدا بر کسی که به خشم آید ولی خویشتنداری
ورزد، واجب آمده است.
جویای محبت الهی
هستی؟ دنبال این هستم که در دلم محبت خدا را زیاد کنم؟ دنبال این هستم که
خداوند مرا بیشتر دوست داشته باشد؟ اگر این ها را دوست داری موقع خشم ،
خویشتنداری کن. موقعی که بر کسی خشم می گیری خویشتن داری کن. خشمت را بروز
نده. جز مهربانی چیزی به آن فرد نده. وقتی از دست کودکت عصبانی می شی، یا
از دست مرئوست، یا دوستت، یا همکلاسیت، یا شاگردت، یا همسرت یا ... به یاد
این روایت بیافت. به خودت بگو: آروم باش.... و از خشمت چیزی بروز نده.
یادآوری خودت کن که الان اگه عصبانیتت رو خالی کنی و بروز بدی، شاید یه کم
انرژی ای که درونت بوده خالی بشه اما اگه صبوری و حلم2
داشته باشی، اونوقته که قلبت ، جای محبت خدا می شه و اونوقته که محبوب خدا
می شی. قلبت از محبت خدا پر بشه بهتره یا اینکه از انرژی منفی ای که خشم ،
موقتی درونت رو گرفته ، خالی بشه؟ اصلا این دو قابل قیاس با همدیگه هستند؟
نه نیستن...
ان شاالله همواره حلم زینت علم و عملتون باشه.
یادمون
باشه که اگه احساس می کنیم حلم نداریم، حلیم نیستیم، خودمون رو به تحلّم
بزنیم. یواش یواش، صبور و حلیم می شیم: « ان لم تکن حلیما فتحلم، فانه قل
من تشبه بقوم الا اوشک ان یکون منهم.»3