سیــــاه مشــق

بس نقش خامه زیر و زبر گشت تا از آن .............. نقشی چنین ز دقت صانع شد انتخاب

سیــــاه مشــق

بس نقش خامه زیر و زبر گشت تا از آن .............. نقشی چنین ز دقت صانع شد انتخاب

سلام.
به "سیاه مشق" هایم خوش امدید.
دوستانی که لطف می کنید و نظر می گذارید، یه لطف دیگه هم بکنید و خصوصی نظر نگذارید تا دیگران هم بهره مند شوند مگه جایی که واقعا ضرورت داره.
ممنون از همه دوستانی که نظر می گذارند و من رو با کلماتی بیشتر آشنا می کنند.
پایدار باشید.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
پیوندها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیاه مشق» ثبت شده است

سیاه مشق نوشتِ قلب های مومن

پنجشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۰، ۰۹:۲۲ ب.ظ

تا به حال به این فکر کردی که اگر یک گل بسیار زیبا و خوش رنگ و ... را ببینی، دیگر گل های پژمرده برایت رنگ و بویی نخواهد داشت. ایکاش این سیاه مشق را قلم قلبم برای خدا تمرین می کرد و می نگاشت:




هر دیده که بینم ....

سیاه مشق

دوشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۰، ۱۲:۴۹ ق.ظ

امشب شب عید است. میلاد قسمتی از نور. مگر می شود این انوار رو از هم جدا کرد وقتی همه آن ها یک نورند. وقتی همه در یک راستا نورافشانی می کنند.  کلهم نور واحد...اسعدالله ایامکم...روزهایتان سعید و پر از نیک بختی. عیدتان مبارک.

چند وقتی است برخی از دوستان از من می پرسند علت نام وبلاگم را. سیاه مشق. برخی با نام سپید مشق لینک می کنند. برخی زیبا مشق. اما نمی دانید که سیاه مشق چه زیبا هنری است. برای برخی توضیح می دهم می گویند مگر تو خطاطی!

خطاط نیستم اما تمرین مشق می کنم. وقتی استاد خطاطی، در نوشتن های متن کمی وارد می شود برای تمرین هایش و نمایش هنرمندی اش حروف رو آنچنان کنار هم می چیند با فاصله هایی معین و خلاقیت  و نوآوری هایش، بدون نقطه اکثرا و گاها وجود نقاط رو برای زینت می آورد، هی تکرار می کند حروف رو کنار هم؛ انگار که قرار است این حروف با او حرف بزنند، انگار که حروف شیره ی جان استاد است...شیره ی جانش است..این نام را گذاشتم چون تمرین مشق می کنم برای مولایم. برای معبودم. او مرا نظاره گر است. تمرین می کنم: آنچنان بایستی به خلائق مهر ورزی کنم تا قلبم پر مهر شود. ان جنان بایستی از خطاهای دیگران بگذرم و تمرین کنم تا قلبم صحنه ی گذار شود. آن چنان بایستی زیبا دیدن ها و قضاوت نکردن ها رو تمرین کنم و سیاه کنم برگ دفترم را، تا نعمت ها و زیبایی های خدا را که بهترین جلوه شان وجود دوستانی چون شماست ببینم و قدر بدانم و نگه دارم...پس می بینید که بسیار راه دارم برای سیاه مشق هایم...هنوز در کشیده ی اول مانده ام. هنوز ...


داشتم روایت می خواندم. مهمان خوانده و ناخوانده ای امد. سیاه مشقش رو برایم نوشت و فرستاد. حیفم آمد نخوانید . در عمق کلامش بروید. برخی جملات و کلمات رو در دل گفته است. مثل برخی قسمت های حروف  در سیاه مشق ،که درهم تنیده می شود و با دقت است که  مشخص می شود.(این بار روایات کلام این مهمان را برایتان نوشتم در ادامه مطلب)..بسم الله ..بخوانید...

از روزی که سرشته اند دوشنبه و پنج شنبه1 ها قرار است مشق هایم را ببینی

دیدم من که اهل نوشتن نیستم
تازه نوشته هایم پر است از نقطه
نقطه های من هم دل را میسوزاند
و سیاهی های قلبم2را فریاد میزنند
مهدی جان من شرمنده میشوم اگر بخواهی ببینی
نه
باید کاری کنم
مشق که باید بنویسم
پس رفتم سراغ مشقی که نقاطی که در آن به چشم میخورد سیاه نیست ، سفید است
و آن نقطه های بین سیاه مشق هاست
نقطه های اشک و پشیمانی3 بین هر نقطه سیاه
سیاه مشق هایم را دوست دارم

چون گمانم این است
هم زیاد است و هم اگر نقطه دارد نقطه هایش سفید میزند
در سیاه مشق کسی به دنبال سیاهی نیست.
بلکه سفیدی ها به رخ میکشانند خود را.
چون سیاه مشق که چیزی ندارد
خودش دارد داد میزند من سیاهم4
میدانی
کسی که فریاد میزند من سفیدم ، سیاهی هایش مرا میگیرد5
و میدانم در سیاه مشق هایم
سفیدی هایش را به دنبال میگردی
مهدی جان
سعی میکنم سیاه مشق هایم سفیدی هم داشته باشد .