سیاه مشق
امشب شب عید است. میلاد قسمتی از نور. مگر می شود این انوار رو از هم جدا کرد وقتی همه آن ها یک نورند. وقتی همه در یک راستا نورافشانی می کنند. کلهم نور واحد...اسعدالله ایامکم...روزهایتان سعید و پر از نیک بختی. عیدتان مبارک.
چند وقتی است برخی از دوستان از من می پرسند علت نام وبلاگم را. سیاه مشق. برخی با نام سپید مشق لینک می کنند. برخی زیبا مشق. اما نمی دانید که سیاه مشق چه زیبا هنری است. برای برخی توضیح می دهم می گویند مگر تو خطاطی!
خطاط نیستم اما تمرین مشق می کنم. وقتی استاد خطاطی، در نوشتن های متن کمی وارد می شود برای تمرین هایش و نمایش هنرمندی اش حروف رو آنچنان کنار هم می چیند با فاصله هایی معین و خلاقیت و نوآوری هایش، بدون نقطه اکثرا و گاها وجود نقاط رو برای زینت می آورد، هی تکرار می کند حروف رو کنار هم؛ انگار که قرار است این حروف با او حرف بزنند، انگار که حروف شیره ی جان استاد است...شیره ی جانش است..این نام را گذاشتم چون تمرین مشق می کنم برای مولایم. برای معبودم. او مرا نظاره گر است. تمرین می کنم: آنچنان بایستی به خلائق مهر ورزی کنم تا قلبم پر مهر شود. ان جنان بایستی از خطاهای دیگران بگذرم و تمرین کنم تا قلبم صحنه ی گذار شود. آن چنان بایستی زیبا دیدن ها و قضاوت نکردن ها رو تمرین کنم و سیاه کنم برگ دفترم را، تا نعمت ها و زیبایی های خدا را که بهترین جلوه شان وجود دوستانی چون شماست ببینم و قدر بدانم و نگه دارم...پس می بینید که بسیار راه دارم برای سیاه مشق هایم...هنوز در کشیده ی اول مانده ام. هنوز ...
داشتم روایت می خواندم. مهمان خوانده و ناخوانده ای امد. سیاه مشقش رو برایم نوشت و فرستاد. حیفم آمد نخوانید . در عمق کلامش بروید. برخی جملات و کلمات رو در دل گفته است. مثل برخی قسمت های حروف در سیاه مشق ،که درهم تنیده می شود و با دقت است که مشخص می شود..(این بار روایات کلام این مهمان را برایتان نوشتم در ادامه مطلب)..بسم الله ..بخوانید...
از روزی که سرشته اند دوشنبه و پنج شنبه1 ها قرار است مشق هایم را ببینی
دیدم من که اهل نوشتن نیستم
تازه نوشته هایم پر است از نقطه
نقطه های من هم دل را میسوزاند
و سیاهی های قلبم2را فریاد میزنند
مهدی جان من شرمنده میشوم اگر بخواهی ببینی
نه
باید کاری کنم
مشق که باید بنویسم
پس رفتم سراغ مشقی که نقاطی که در آن به چشم میخورد سیاه نیست ، سفید است
و آن نقطه های بین سیاه مشق هاست
نقطه های اشک و پشیمانی3 بین هر نقطه سیاه
سیاه مشق هایم را دوست دارم
هم زیاد است و هم اگر نقطه دارد نقطه هایش سفید میزند
در سیاه مشق کسی به دنبال سیاهی نیست.
بلکه سفیدی ها به رخ میکشانند خود را.
چون سیاه مشق که چیزی ندارد
خودش دارد داد میزند من سیاهم4
میدانی
کسی که فریاد میزند من سفیدم ، سیاهی هایش مرا میگیرد5
و میدانم در سیاه مشق هایم
سفیدی هایش را به دنبال میگردی
مهدی جان
سعی میکنم سیاه مشق هایم سفیدی هم داشته باشد .
مسلم در صحیحش آورده که رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود: کارهاى مردم در هر هفته دو بار که روز دوشنبه و پنجشنبه باشد عرضه شدند و براى هر مؤمنى آمرزش است مگر بندهاى که با برادرش دشمنى دارد و فرماید: آنها را پس اندازید تا بصلح برگردند
2. قَالرَسُولُ اللَّهصلى الله علیه و اله و سلم :َ إِذَا أَذْنَبَ الْعَبْدُ کَانَ نُقْطَةً سَوْدَاءَ عَلَى قَلْبِهِ فَإِنْ هُوَ تَابَ وَ أَقْلَعَ وَ اسْتَغْفَرَ صَفَا قَلْبُهُ مِنْهَا وَ إِنْ هُوَ لَمْ یَتُبْ وَ لَمْ یَسْتَغْفِرْ کَانَ الذَّنْبُ عَلَى الذَّنْبِ وَ السَّوَادُ عَلَى السَّوَادِ حَتَّى یَغْمُرَ الْقَلْبَ فَیَمُوتَ بِکَثْرَةِ غِطَاءِ الذُّنُوبِ عَلَیْهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَى بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ یَعْنِی الْغِطَاءَ وَ الْعَاقِلُ یَحْسَبُ نَفْسَهُ قَدْ مَاتَ وَ یَسْأَلُ اللَّهَ الرَّجْعَةَ لِیَتُوبَ وَ یُقْلِعَ وَ یُصْلِحَ فَأَجَابَهُ اللَّهُ فَیَجِدُّ وَ یَجْتَهِدُ وَ جَاءَ فِی قَوْلِهِ تَعَالَى وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ وَ قَالَ الْمَصَائِبُ فِی الْمَالِ وَ الْأَهْلِ وَ الْوَلَدِ وَ النَّفْسِ دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ وَ الْعَذَابُ الْأَکْبَرُ عَذَابُ جَهَنَّمَ و قوله لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ یعنی عن المعصیة و هذا لا یکون إلا فی الدنیا وَ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ احْذَرْ أَنْ آخُذَکَ عَلَى غِرَّةٍ فَتَلْقَانِی بِغَیْرِ حُجَّةٍ یُرِیدُ التَّوْبَة (إرشاد القلوب إلى الصواب ج1 ص : 44)
و فرمود هر گاه بنده گناه کند نقطهاى سیاه بر دلش باشد پس اگر آن بنده توبه کند و برگردد آن نقطه را ریشه کن کند و چون طلب آمرزش نماید دلش از آن سیاهى پاک و نورانى گردد و اگر توبه نکرد و طلب آمرزش ننمود گناه بالاى گناه باشد و سیاهى بالاى سیاهى بطورى که همه دلش را سیاهى بپوشاند پس بواسطه پردههاى زیاد گناه بر آن دل دلش بمیرد چنان که خداى تعالى میفرماید: بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ «مطففین 14» بلکه گناه بر دلهاى آنان پردههاى سیاه را غلبه داده،پ خردمند آن کسیست که خودش را مرده حساب کند و از خدا بخواهد که او را بدنیا برگرداند تا این که توبه کند و نقطه سیاه دل را ریشه کن نماید و خویشتن را اصلاح کند پس خدا او را جواب دهد او هم سعى و کوشش در این کار نماید.پ و در قول خداى تعالى آمده وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ « سجده 21» و میچشانیم ایشان را عذاب دنیا سواى عذاب بزرگ قیامت شاید اینان برگردند فرموده است مراد بعذاب ادنى مصایب در مال و اهل و عیال و فرزند و نفس است سواى عذاب اکبر که عذاب جهنم باشد و قول خداى تعالى که در آیه میفرماید شاید اینان برگردند یعنى از گناه و معصیت برگردند و این کار مربوط بدنیاست که از گناه برگردند.پ و خداوند بداود پیغمبر وحى فرستاد که اى داود بترس از آن زمان که ترا قبض روح کنم و تو فریب خورده باشى و بدون توبه بمیرى.
3. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الْأَخِیرَ ع عَنِ التَّوْبَةِ النَّصُوحِ مَا هِیَ فَکَتَبَ علیه السلام : أَنْ یَکُونَ الْبَاطِنُ کَالظَّاهِرِ وَ أَفْضَلَ مِنْ ذَلِک (تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة ج16 ص : 76) محمد بن احمد بن هلال گوید: از امام ابو الحسن علیه السلام از توبه نصوح پرسیدم که چیست؟ در جواب نوشت: باطن انسان (در حال پشیمانى و توبه) مانند ظاهرش باشد، بلکه بهتر از ظاهرش باشد
4. فِی وَصِیَّةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ لِابْنِهِ الْحُسَیْنِ علیه السلام أَیْ بُنَیَّ مَنْ أَبْصَرَ عَیْبَ نَفْسِهِ شُغِلَ عَنْ عَیْبِ غَیْرِه (بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج72 ص : 46) در وصیت امیر مؤمنان به پسرش حسین (ع) که هر که عیب خود دید از عیب دیگر باز ماند
5. عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص کَفَى بِالْمَرْءِ عَیْباً أَنْ یَنْظُرَ مِنَ النَّاسِ- إِلَى مَا یَعْمَى عَنْهُ مِنْ نَفْسِهِ- وَ یُعَیِّرُ النَّاسَ بِمَا لَا یَسْتَطِیعُ تَرْکَهُ- وَ یُؤْذِی جَلِیسَهُ بِمَا لَا یَعْنِیه (بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج72 ص : 46) رسول خدا (ص) می فرماید: براى مرد همین عیب بس که بنگرد در مردم آنچه را در خود او است و نبیند و سرزنش کند مردم را بدان چه خودش نتواند که وانهد، و آزار دهد همنشین خود را بدان چه سودش ندارد
قشنگ بود
و سجده شکر داشت
که روایت ها رو میشناسین