درک کنیم
چند وقت پیش که داشتم می رفتم به سمت خانه، دیدم کودکی به علت کفش نامناسبی که داشت پاش پیچ خورد و افتاد زمین. دل من هم با اون کوددک ریخت رو زمین. دعا کردم زخمی نشده باشه چون خیلی تند راه می رفت.. در اصل داشت می دوید تا کنار مادرش بتونه باشه. اما رفتار این مادر من رو بیشتر غصه دار کرد. مادر بعد از یک داد حسابی که چرا مواظب راه رفتنت نیستی، یک کتک جانانه هم حواله اش کرد و دو سه تا فحش و تا کلی وقت هم غر می زد سرش. کافی بود اون بچه رو می دیدید. مظلوم داشت گریه می کرد و باز هم مادر داد زد که اینقدر گریه نکن و ...بزارین بقیشو نگم براتون.که طاقت گفتنش رو ندارم. واقعا کودک سه یا چهارساله ای که تازه اول یادگیریشه اینطور دعوا کردن جلوی جمع آدم ها، جا داره؟ نمی گه این مادر که اعتماد به نفس و عزت نفس این بچه خورد شده و دیگه بر نمی گرده؟ نمی گه کودکی که کتک بخوره دیگه نمی شه ازش انتظار داشت عقده ای بار نیاد ؟ نمی گه به خودش که اخه این بچه چه گناهی کرده که مجبوره پابه پای قدم های بزرگی که بزرگ تر ها بر می دارن بیاد و نیوفته ؟ خدای من چرا ما آدم ها اینقدر بی فکر هستیم؟ چرا نمی تونیم خودمون رو بزاریم جای همدیگه و همدیگه رو درک کنیم؟ اگه این مادر یک لحظه خودش رو گذاشته بود جای فرزندش که از گوشت و پوست خودشه اونوقت رفتارش چه جوری می شد؟؟؟
یادمه ووروجک من که خدا حفظش کنه هم همین جریان براش پیش اومد. یک بار که با هم داشتیم قدم رو می رفتیم (اخه خب بچه اروم می یاد و من هم باید اروم برم و برای اینکه حوصله ام سر نره هی با بجه ام حرف می زنم و قدم رو می ریم و قدم ها رو می شماریم) پاش گیر کرد به یه سنگریزه ای و افتاد زمین. من یک قدم رفتم جلو با اینکه می دونستم خورده زمین تا لوس نشه و نخواد گریه کنه. بعد با لحن اینکه مثلا دارم دنبال بچم می گردم اسمش رو صدا زدم و گفتم کجاست این ووروجک من؟ بعد برگشتم و مثلا دیدم که خورده زمین و گفتم : ئه، پس چرا رو زمین دراز کشیدی؟ نکنه خوابت می یاد؟ آهان. داری سنگا رو می شماری؟ یا می خوای مورچه ها رو ببینی؟ خلاصه حواسش پرت مورچه ها شد . مورچه ای هم که نبود اون جا رو آسفالت. رفتم و بلندش کردم و لباسش رو مرتب کردم و گفتم خب حالا بقیه قدم رو رو بریم؟ اونم خندید و گفت بریم. بعد که رسیدم خونه و لباساشو در اوردم به پاهاش و دستاش نگاه کردم ببینم چقدر زخمش عمیقه و .. خدا رو شکر زیاد خون نیومده بود. بهش نشون دادم زخمشو و گفتم حواست به جلوی پاهات باشه اگه سنگریزه ای دیدی لهش نکنی دردش بگیره و خودت هم بیافتی زمین. اونم خندید و این ها. خب شاید در حد سی ثانیه هم نشد این حرکت من ولی اون کتک زدن ها و غر زدن های مادر و این ها که حدود دو دقیقه ای طول کشید و همه ی عالم هم فهمیدن که این بچه خورده زمین و مادر هم عجله داره و زبان به بدگویی و این ها....یاد این روایت می افتم وقتی که کمی از دست این ووروجک خسته می شم یا با بازیگوشی هاش اذیت می شم که امیر المؤمنین علیٌّ علیهالسلام می فرمایند: اِرحَمْ مِن أهلِکَ الصَّغیرَ ووَقِّرْ مِنهُمُ الکَبیرَ . به کودکان خانوادهات رحم کن و بزرگان خانوادهات را احترام گذار .(أمالی المفید : 222 / 1 منتخب میزان الحکمة : 232). می فرمایند رحم کن. لفظ إرحم رو آورده اند. همیشه در این جور مواقع خوبه آدم خودش رو بزار جای اون کودک و ببینه که اگه مادرش یا پدرش بخواد بهش رحم کنه چه رفتاری رو می کنه و همون رفتار رو داشته باشیم.
دوستان رحم کنید بر فرزندانتان. جالبه که می گه فرزندانی که از خودتونه.. این توجه رو هم می دن که عزیز من . این کودک و این بچه ای که می خوای تنبیهش کنی به نا حق یا هر کاری از خودته. غریبه نیست. خودی محبوب تره . به غریبه ها رحم نمی کنی به خودی رحم کن. فرزندته عزیز مادر. ای کاش اون روز می شد من ان کودک رو تیمار کنم و نوازش کنم و اشکاش رو با دستام پاک کنم و با زبان کودکی قربون صدقه اش برم تا با نیروی تازه ای بتونه اونطور بدو بدو دنبال مادرش بره. تا به حال فکر کردین که قدم های بچه ها نصف قدم های ما بزرگ تر هاست و در راه رفتن باید آرام تر راه بریم تا ان ها بتونن عادی با ما راه بیان؟این نه فقط تو راه رفتن بچه ها صدق م یکنه. بلکه تو همه کاراشون مثل دست شستناشون، لباس پوشیدن و حتی محبت کردن هاشون هم نیاز به فرصت و زمان بیشتری نسبت به ما بزرگ تر ها دارن و ما باید حوصله کنیم و حوصله کنیم و حوصله کنیم...
وقتی حرف بچه و کودک می شه من دیگه نمی تونم جلوی زبونم رو بگیرم. چون این بچه ها خیلی مظلوم واقع شدن.و ما در حقشون هم کوتاهی می کنیم و هم ظلم و بدی. پروردگارا ما را از ظلم جدا بفرما هم بر خودمان و هم بر دیگران و یاریمان کن تا بتوانیم حق همه کس را به نحو أحسن رعایت کنیم ..آمین
یادمون باشه اگه خواستیم با بچه ای حرف بزنیم به زبون خودش حرف بزنیم.
رسولُ اللّه صلى الله علیه و آله و سلّم : مَن کانَ عِندَهُ صَبِیٌّ فلْیَتَصابَ لَهُ . هـر کس نزد او کودکی هست ، باید با او کـودکانه رفتار کند .
این نشانه ی بزرگی و فهم ماست نه اینکه اگه کودکانه حرف زدیم شخصیت ما خورد شده. این چیزها رو بزارین کنار و کودکانه به درد و دل کودکانمان گوش دهیم که آنان نیز در و دل دارند.
- ۸۹/۱۰/۰۸
نکته زیبا وریزی را بیان کردی گاهی ماها از کوچکهای بزرگ غافلیم دوست نداریم همراهی کنیم دوست داریم همراهیمان کنن اونوقت چون طرف را نمی بینیم گاهی راحت لهش میکنیم
بچه هم اینطور است ما چرا نمیدانیم که خدا این بچه ها را به ما داده چون میخواد ما تربیتش بکنیم
گاهی خانمها میگن من شاغل نیستم ویا دنبال شغل هستند من تعجب میکنم بخدا شریفترین شغل با عظمت ترین شغلها را مادران دارن
خدا بهترین موجودش گل سر سبد عالم را داده دست مادرها تا تربیتش کنن
چرا باید غافل بود
ممنون از این پستت