امام علی علیه السلام جواب من و تو رو می ده:
أصلُ العَقلِ القُدرَةُ ، وثَمَرَتُها السُّرورُ
ریشه خرد توانمندى است و میوه آن شادى .
یعنی من انسان توانمند تر از اونی هستم که گمان می کنم . باید خودم رو توانمند بدونم تو مسائل. این رو یکی از دوستام همیشه به من می گفت که خودت باید مسائلت رو حل کنی. حالا منه توانمند این قدرت و توانمندیم رو رو چی باید سوار کنم؟ رو چی باید سرمایه گذاری کنم؟ رو خرد. اگه به توانمندی که باورش دارم آب خرد بدم این درخت رشد می کنه و اگه آب بهش بدم و نور الاهی و کود بدم و علف هرزهایی که همه جا رشد می کنه رو بچینم اون وقته که ثمره می ده ومن می تونم ازش بهره ببرم. ثمرش چیه حالا؟ شادی. جالبه که از توانمندی و خرد و عقلت استفاده می کنی برای اینکه میوه ی شادی رو بخوری؟ یعنی شاداب باشی؟ مگه این سرور و شادابی چه فایده ای برای انسان داره؟ چه نفعی به انسان می رسونه؟ اصلا مگه مهمه ما آدم ها شاد باشیم؟؟!!!!!
فإنَّ المَرءَ قد یَسُرُّهُ دَرْکُ ما لَم یَکُن لِیَفُوتَهُ ، ویَسُوؤهُ فَوتُ ما لَم یَکُن لِیُدرِکَهُ ، فَلیَکُن سُرُورُکَ بما نِلتَ مِن آخِرَتِکَ ، ولیَکُنْ أسَفُکَ على ما فاتَکَ مِنها .
امام على علیهالسلام:
آدمى گاه براى دست یافتن به چیزى شاد مىشود که در هر حال به آن مىرسد و براى نرسیدن به چیزى اندوهگین می شود که هرگز به آن نمىرسید . پس ، شادى تو در جایى باشد که به امرى از امور آخرتت دست یابى و اندوهت آن جا باشد که امرى از امور آن را از دست دهى.
چه جور می شه ؟ این نشان دهند ی این نیست که این دنیا با همی عظمتش در برابر آخرت هیچه و ناراحتی های این دنیا که دل و دست بعضی آدم ها رو لرزونده در مقابل ناراحتی آخرت ناچیز؟ پس چرا ناراحت باشیم اگه دنیای خود را مزرعه ی آخرت قرار دادیم. جالبه که این روایت دلیل یه روایت دیگه رو می گه. این که مؤمنین ادم های شادی هستند. اللهم الرزقنا
امروز داشتم مطلبی رو در این مورد می خوندم که بازم حیفم اومد شما نخونیدش. لینکش رو می ذارم و برای اون جوونی که این رو نوشته دعای خیر می کنم. برای خوندن مطلب اینجا رو کلیک کن.
خب....یه بنده خدایی امروز یه نقد خوبی رو به من و ارد کرد و اون اینکه وبلاگ من شده همش لینک گذاشتن از دیگران. ب نظر من باعث افتخاره که من و و بلاگ حقیر من پل ارتباطی بشه برای دیدن مطالب دیگران. من خودم دارم روی یه موردی کار می کنم که به علت بی توفیقی کند پیش می رم و دعا کنین که خدا توفیقات همه رو زیاد کنه و من رو هم به اون همه بچسبونه. یا علی
این مطلب رو تو وبلاگ یکی از دوستام دیدم و خب چون خیلی عالی بود لینکشو گذاشتم تا هم شما استفاده کنین و هم سرقت مطلب نشه و هم با وبلاگ دوستم که تو پیوندها هم لینکشو دادم بیشتر آشنا بشین. برای خوندنش اینجا رو کلیک کنین.
داشتم امروز مطلبی رو از یه کتابی می خوندم که بارها و بارها قبلا این حدیث رو خونده بودم و وقتی ک این رو خوندم فهمیدم چرا وقتی یکی از دوستام من رو رها کرد من ناراحت شدم و او چرا مرا رها کرد.
" از نظر اسلام معیار در روابط انسان ها دین است. اگر کسی برای دین انسان ضرر داشته باشد باید از او اجتناب کرد و اگر کسی برای دین انسان مفید باشد باید با او در ارتباط بود. از حضرت اباعبدالله علیه السلام روایت شده که فرمودند: بنگر، کسی که برای دین تو فایده نداشته باشد به او اعتماد نکن و به صحبت با او رغبت نشان مده، زیرا هر چه غیر از خدا باشد نابود و عاقبت آن بد است.(نج الفصاحه، ح484)
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله سؤال شد: کدام همنشین بهتر است؟ حضرت برای دوست و هم نشین سه معیار معرفی کرد و فرمود: هم نشینی خوب است که :
الف) دیدن او شما را به یاد خدا بیندازد:« مَن ذکَّرکم بالله رؤیَتـُه »
ب) سخن او بر دانشتان بیفزاید :« و زادکم فی علمکم منطقه »
ج) عمل او شما را به آخرت علاقه مند سازد : « و ذکَّرکم بالاخرة عمله »
اگر هم نشین، انسان را از یاد خدا غافل بسازد و برای دین و دنیای انسان فایده ای نداشته باشد، باید از وی پرهیز نمود که از مار خطرناک تر است.
و من خوشحال شدم که دوست خوبی داشتم و همین ها مد نظر من در این رابطه ی دوستی بود و ناراحت از اینکه من باعث ضرر و پسرفت او در دینش می شدم. الله أعلم.
خدا را شکر که هنوز هم دوستانی را دارم که با آن ها ذکرخداوند را می کنیم.ممنونم از این دوستانم بابت دوستیشان.
در پست قبلی حدیثی نوشته بودم که در کتاب علی امده بود. حالا می خوام بگم کتاب علی چیست؟
کهنترین مجموعۀ حدیثی، بلکه اوّلین تألیف نگاشته شده در جهان اسلام کتاب علی (علیه السلام) است که مولای متقیان حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام) به خامۀ مبارک خود نگاشتند. از این مجموعه در روایتهای گوناگون به نام «کتاب علی» یا «جامعه» یاد شده و خصوصیات ذیل در توصیف آن بیان شده است:
1ـ کتاب علی (علیه السلام) مجموعهای گردآمده از احادیث به املای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در بیان احکام دین و تفسیر آیات توسط آن حضرت است.
2ـ این کتاب به شکل طومار و بالغ بر هفتاد ذراع بوده است.
3ـ در این کتاب کلیۀ احکام فقهی از طهارت تا دیات آمده و به جزئیترین فروع اشاره شده است.
4ـ در این کتاب افزون بر مطالب فقهی، اصول معارف و اخلاق آمده و نیز گویای اخبار ملاحم و فتن بوده است.
5ـ ائمۀ اطهار (علیهم السلام) از احکام این کتاب تبعیت نموده و از آن پیشی نمیگیرند و آن را نسخ نمیکنند.
6ـ کتاب علی (علیه السلام) در نزد جانشینان او یکی پس از دیگری بوده است، چنانکه روایات حاکی از وجود آن در نزد امام سجاد، امام جعفرصادق و امام موسی کاظم (علیهم السلام) موجود است.
در وسائل الشیعه، چاپ قدیم 20 جلدی، کتاب الجهاد که تتمه ی کتاب امر به معروف و نهی از منکر است بحثی را باز کرده اند به نام ابواب جهاد نفس. در باب 16 روایت اول مشکل گشای بسیاری از ناراحتی های روحی است. امام باقر علیه السلام می فرمایند: وَجَدنا فی کتاب علیٍ انّ رسول الله قال علی منبره: و الذی لا اله الا هو(قسم به ان کس که غیر از او کسی نیست) ما اعطی مؤمن قطّ خیر الدنیا و الاخره(اعطا نشده است به هیچ مؤمنی خیر دنیا و آخرت) الاّ بِحُسن ظنّه بالله. (اولین عاملی که موجب شده است خیر دنیا و آخرت به یک مؤمن داده شود به برکت حسن ظن به خداست. این اولین ظهور کرم خداست.) و رجائه له (و امیدی که به خدا بست؛ اصلا رجا میوه ی حسن ظن است. هر کس که ظنش به خدای متعال نیکو شد امید به او می بندد، دل به او می بندد.) و بحسن خلقه (عامل سومی که موجب می شود خیر دنیا و آخرت شامل حال کسی بشود، به خاطر خوش اخلاقی اش است. حسن خلق هم میوه ی حسن ظن است) والکفِّ عن اغتیاب المؤمنین (کف یعنی باز داشتن: و باز بدارید از اینکه غیبت مؤمنی را بکنید) وسائل، ج11، ص181.
پس تا به حال 4 عامل را فرمودند: 1. حسن ظن بالله 2. امید بالله 3. حسن خلق با خَلق خدا 4. اجتناب از غیبت
ادامه حدیث هم نکات جالبی داره که اگر عمری بود در روزهای بعدی براتون می گم. فعلا به همین چهارتا عامل فکر کنیم و عمل کنیم که اگه نگم همه ی امور ولی به یقین می تونم بگم نصف بیشتر امور ما به آسانی سپری می شود
راستش را بخواهید ان قدر احساسات عمیق و مختلفی دارم که نم یتونم به زبون بیارم و اصلا هیچ کلماتی را لایق این احساسات و افکار پاک نمی بینم. برای همین رو به شعر های پر مغز و نغز اوردم که احساسات من را منعکس می کند. امیدوارم دوستم بفهمد که من با او چه حرف ها که نمی زنم و او در پس پرده ی سکوت حرف های مرا بخواند و خود نیز که هیچ نمی گوید جز اینکه : شعر خیلی قشنگی هست.! در عجبم ....اما همین یک کلامش نیز مرا شادی آفرین است. ممنونم...
چون گوش را گشودم باطل بسی شنیدم
تا دیده باز کردم حق را به جلوه دیدم
من خود رسیده
بودم بی خود به وصل جانان
از خود عبث گذشتم بی خود عبث دویدم
می خواست تا
بدانم قدر وصال او را
افکند در فراقم کان بار غم کشیدم
عمری بسوخت جانم در نارِ خودپرستی
زین نار تا نرَستم آنی نیارمیدم