حرف اخر
دوست داشتم پست اخرم عکس بهترین فرد زندگی ام باشد. کسی که عاشقش هستم. عکس خدا را نداشتم. عکس پیامبر را نداشتم. عکس اهل بیتش را نداشتم. اما عکس آقایم را دارم. منور می کند وبلاگم را به قدومش.
پایدار باشی رهبرم
دوست داشتم پست اخرم عکس بهترین فرد زندگی ام باشد. کسی که عاشقش هستم. عکس خدا را نداشتم. عکس پیامبر را نداشتم. عکس اهل بیتش را نداشتم. اما عکس آقایم را دارم. منور می کند وبلاگم را به قدومش.
پایدار باشی رهبرم
تا حالا به فواره نگاه کردی؟ یه نگاهی بهش بنداز و با یه قطره اش همسفر شو تا به مقصدش برسه...
من ِ قطره از منبع آبی که قراره به بالا بره بیرون می یام. با فشار و سرعت به بالا می رم. انگار که دارم پرواز می کنم. خودم فکر می کنم دارم نفس می کشم و آزاد هستم. می خوام به اغوش دریا و حوضم برگردم اما نمی تونم. این فشاری که زیر خودم گذاشتم و این اهمیتی که من دارم این اجازه رو بهم نمی ده که بر گردم و در حوض ناپدید بشم. آخه من قطره ی متشخصی هستم. من باید، قطره جلوه کنم. به صورت تک قطره ای بیام بالا و بالا تا همه من رو ببینن. گو اینکه دوست دارم برم و جزئی از اب بشم اما خودبینی ام نمی ذاره قطره بودنم رو رها کنم. بالا می رم بالا می رم تا حدی که دیگه نمی تونم. می شکنم و پایین می افتم. حالا با سر می افتم یا با پا دیگه بماند. فقط می دونم که دیگه شکسته شدم و می افتم تو حوض و می شوم آب این حوض. دیگه من رو به صورت قطره نمی تونین پیدا کنین. چون منی وجود نداره.
اگه حوصله ات کشید یه بار دیگه بخون داستان قطره رو.فرض کن که خودت قطره ای.
ما ادم ها هم قطره ای هستیم که خداوند ما را خلق کرد .اینقدر خودمون رو می بینم و استکبار می کنیم و نمی خواهیم به ظاهر، از این خود فارغ شویم و بالا رفتن رو رهایی و ازادی می بینیم که هی بالا تر می رویم در این عرصه خودخواهی و بالاتر می رویم اما ...
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش / باز جوید روزگار وصل خویش
بالاخره می رسیم به حدی که این روح ما تحمل جدایی از دریا و اصل خودش رو نداره و اون جاست که منیّت من می شکنه و من به آغوش خدای خودم باز می گردم. البته اگه بشکنه و در راه بخار نشم یا یخ نزنم.
حساب کن یه قطره وقتی می افته تو حوض چه صحنه زیبایی می شه. انگار آغوش باز می کنن برای اینکه این قطره بیاد تو بغلشون. خدا هم این گونه و چه بسا زیباتر آغوشش رو برای ما باز کرده.
تو همه کارها یه حدی داره این منیت و خودخواهی ما و زمانی که به اون حد شکستنش برسه ، انگار مسئله حل می شه. مثلا یکی نماز صبحش قضا می شه و ناراحته. هر روز ناراحته و ناراحته اونقدر که دیگه می بینه که نمی تونه صبح ها بلند بشه و ببینه که نمازش قضا شده، این می رسه به حد شکست فواره و از فردا صبح تا یه تکونی می خوره یا یه صدایی می یاد، از جا می پره که مبادا نمازش قضا بشه.
بیشتر روش فکر کن و با زندگیت تطبیق بده ببین این درسته که ان الانسان لیطغی ، أن رآه استغنی؟؟ (زمانیکه انسان خودش رو بی نیاز ببینه، طغیان می کنه)
حالا این ایه چه ربطی به فواره داشت؟ می تونی برام توضیحش بدی؟ لطف می کنی اگه بنویسی....
---------------------
پی نوشت : عکس بالا صحن گوهرشاد حرم امام رضا علیه السلام هست. السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی و رحمه الله و برکاته.
ممنون از همه کسانی که لطف کردند، نظر گذاشتند و همه کسانی که ازمغزهای محترمشان کار کشیدند و جواب سوال رو مرقوم فرمودند.
سوال این بود: آیا می شود با اسلام و قرآن و عترت زندگی کرد؟(امکان عقلی)
دین مجموعه ای از آیین نامه هاست که برای تمام وجوه زندگی اعم بینش، نگرش، گرایش، روش و منش برنامه داده است.
اینکه می گویند دین اسلام مال 1400 سال پیشه تکیه بر فاصله زمانی دارند.
اینکه می گویند اسلام در حجاز بوده تکیه بر فاصله مکانی دارند.
و اینکه می گویند اسلام در دوران جاهلیت ان زمان بوده که فقط 17 نفر باسواد بودند تکیه بر فاصله فرهنگی دارند.
برای جواب به این ها و رد کردن این ها از لحاظ عقلی من باید بتونم بگم که دین اسلام فاصله زمانی و فرهنگی و مکانی نداره.درسته؟ تا بتونم همه مبناهای این ها رو بر باد بدم.
جواب رو آیه قرآن داده: إن الدین عند الله الاسلام (آل عمران / 19)
حالا این چه ربطی داشت؟ ربطش به اینه که اسلام، دین خداست. خدا چه ویژگی ای داره؟ خدا خالق همه مخلوقاته. آگاه تره به اون ها از خودشون. زمان و مکان و افراد در خدا معنا نداره. وقتی این دین منسوب به خدایی شد که نه محدود به زمان خاص یا مکان خاص یا فرهنگ و افراد خاصیه اونوقته که دیگه این دین مال 1400 سال پیش نیست و مربوط به همه زمان هاست. مال سرزمین حجاز نیست و برای ایران و اروپا و عراق و افریقا و ..همه جاست. و مال ادم های خاصی هم نیست. برای همه هست. ویژگی ای که می شه نتیجه گرفت از همه این ها، اینه که دین اسلام جامعه یعنی همه ابعاد رو در نظر داره. کامله یعنی همه اجزاء ریز رو هم در نظر داره و پویاست و جریان داره.
خیلی مختصر و ساده گفتم وگرنه که همشون کلی حرف داره پشتش و کلی روایت...
حالا برای اینکه دلم برای روایت های اهل بیت تنگ شده یه روایت کوچولو هم می یارم. اینقدر دل ها رو نورانی می کنه فکرکردن روی کلمات اهل بیت عصمت و طهارت...
امام صادق (ع) در پاسخ به سؤالی درباره عشق فرمود:
قلوب خلت عن ذکر الله فاذاقها الله حب غیره؛(میزان الحکمه، ج 8، ص 3788)
دل هایی که از یاد خدا خالی گردد خدا محبت غیرخود را به آن ها می چشاند
حالا فکر کن ببین محبت غیر خدا بیافته مگه بده؟ خوبه دیگه!! آدم عاشق یکی می شه که هر وقت بخواد پیشش نیست. عاشق کسی می شه که شاید اصلا درک نکنه که محبت ما به اون چقدره. عاشق کسی می شه که وقتی بهش نیاز داره اون نیست. وقتی حالش خرابه بهش می خنده و بدتر می کنه حالش رو.. از درون ما خبر نداره. وقتی می خواد حرفی بزنه می بینه که مغرور می شه و ازت سوء استفاده می کنه...اینا رو تو وبلاگ هایی که تو نت زیاده می تونید به وضوح ببینین..
خیلی بده ما عاشق خدا بشیم؟ کسی که هر وقت صداش کنی جواب می ده. کسی که هر وقت بخوای پیشته. کسی که هر وقت بخوای آغوشش برات بازه. کسی که همش داره بهت خوبی م یکنه با اینکه ما همش بی انصافی و خلاف حرفاش عمل می کنیم. کسی که همیشه آن لاینه. کسی که همیشه عاشقته. کسی که قبل از اینکه تو بفهمی عاشقت بوده. کسی که ....
چی می شه ما یه کمی عاشق خدایی بشیم که مدت هاست عاشق ماست؟
چی می شه ما یه کمی بفهمیم و حس کنیم که آغوش خدا برای همه مون بازه؟
چی می شه واقعا؟
داشتم تاریخ پست های اخیری رو که زدم نگاه می کردم. قبلا هر 4 یا 5 روز، به روز می کردم اما الان چی؟ غصه خوردم. ....
تا حالا شده بخوای یه کاری رو بکنی ولی هی جور نشه و هی عقب بیافته اون کارت. می خوای به مادرت زنگ بزنی ولی یه هفته می گذره می بینی هنوز زنگ نزدی. می خوای احوال فلان بیمار رو بپرسی می بینی از بیمارستان مرخص شده ولی تو هنوز حالش رو جویا نشدی. می خوای بری فلان امام زاده یا سر مزار فلان فامیل و آشنا ولی ماه ها می گذره می بینی هنوز که هنوزه یه فاتحه هم براش نخوندی. می خوای یه مهمونی بدی همه فامیل رو جمع کنی ولی هنوز این کار رو نکردی. می خوای یه داستان کوچولو برای تنها بچه ات بخونی ولی هنوز که ماه ها می گذره نخوندی. می خوای یه نقاشی بکشی براش ولی هنوز که هنوزه ....می خوای صدقه بدی اما...می خوای به دیدن عالم بری اما...می خوای فلان کار خوب رو بکنی اما هنوز نکردیش. ادم غصه می خوره که چرا نمی تونه و نمی شه این کار رو انجام بده....
اما عوضش تا نیت کار بد می کنی بلافاصله قدرت انجامش رو پیدا می کنی. تا عصبانی می شی یه داد بلند بالا سر خانواده ات می زنی، وقتی یکی اذیتت می کنه حسابی به باد فحش و ناسزا می گیریش. وقتی به ذهنت می یاد، بلافاصله پشت سر فلان دوستت یا فلان ادم غیبت آب دار می کنی. تازه این ها دم دستی هاش بود. خطاهای ذهن و دست و پا هم که جای خود.اوووووه الی ماشاالله که شیطان هم وسوسه می کنه و بدش هم نمی یاد که نفس اماره ما رو چاق کنه...حالا من بیچاره باید چه کار کنم؟؟؟
شاید خدا می خواد به من بفهمونه که : « وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ »[1]
براى من در اصلاح کارها یا رسیدن به سر منزل ثواب و صلاح توفیقى نیست مگر به هدایت خداوند. این خداست که توفیق انجام کار خوب رو می ده « التَّوْفِیقُ عِنَایَة» [2]و این خداست که توفیق ترک معصیت رو می ده. خوندی اون دعا رو که : اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِیَةِ وَ صِدْقَ النِّیَّةِ وَ عِرْفَانَ الْحُرْمَةِ [3]
امام صادق علیه السلام در جواب معنای این ایه [4] می فرمایند [5]: هر گاه بندهاى عمل شایستهاى را که خدا به او دستور داده انجام داد، این کردارش مناسب و موافق با فرمان خدا است که به او بنده موفّق گویند. و هر گاه بخواهد مرتکب گناهى شود پروردگار مانعى میان بنده و ان معصیت ایجاد مىفرماید که در نتیجه، آن را انجام نمىدهد، که ترک آن معصیت به کمک و مدد خداى تعالى بوده است و اگر میان او و گناه را واگذارد و حایلى ایجاد نکند، و بنده مرتکب آن گناه گردد، خداوند عزّ و جلّ یارىاش نکرده و موفّقش نگردانده و در نتیجه او را درمانده و بیچاره ساخته است.
برای همین بود که پرسیدم حالا من بیچاره باید چه کار کنم!
می خواین توفیق کاری رو داشته باشین؟ از پدر و مادرتون بخواین براتون دعا کنن . خودتون دعا کنین برای بچه هاتون. برای بقیه دعا کنین تا همون دعا در حق خودتون مستجاب بشه.(این ها همه مضمون روایاتی بود که ان شاالله تو یه پست دیگه خواهم آورد)
ان شاالله توفیق انجام دادن همه کارهای خیر رو داشته باشی و همه خطاها و معصیت ها رو به مدد خدا ترک کنی و آنچنان در بندگی و لذت و محبت الهی غرق بشی که جز خدا نبینی و جز خدا نشنوی و جز خدا حس نکنی.
اما یه نکته: می دونی چه چیزایی باعث می شه که خدا به ما توفیق بده؟ و چه چیزایی باعث می شه که خدا توفیق رو ازمون بگیره؟ جواب این سوالات رو اگه می دونی تو نظرات به منم یاد بده...ممنونم
پاورقی ها در ادامه مطلب
تا حالا شده دلت بخواد به یکی تکیه کنی؟ تا حالا شده وقتی یکی بهت نارو می زنه بخواهی درد و دلت رو به کسی بکنی؟ دلت می خواد کسی رو داشته باشی که همیشه باهاش حرف بزنی؟ تا حالا شده وقتی غمگین می شی کسی رو پیدا نکنی که باهاش حرف بزنی و غمت رو باهاش تقسیم کنی؟ شده اونقدر دلت بشکنه یا به دلایلی غم اونقدر رو دلت سنگینی کنه که احساس خفگی کنی و دیگه نتونی برای یک ثانیه هم که شده این دنیا رو تحمل کنی؟ شده که بخوای گریه کنی و بری در آغوش کسی و کسی رو نداشته باشی که آغوشش برات باز باشه؟ شده آهنگ غمناک بزاری و در تنهایی خودت گریه ات رو بکنی؟ یا قران میذاری و با نوای قرآن گریه میکنی؟ یا می ری خیابون های شهرتون رو متر می کنی بلکه ناراحتیت رو فراموش کنی؟ اگه بخوام تمام این موقعیت ها رو بشمارم که خیلی زیاد می شه. حتی شاید یاد تمام ناراحتی ها و موقعیت هایی بیافتی که چنین کسی رو نداشتی.اگه از کودکیت بخوای مرور کنی مسلما ساعت هایی رو پیدا می کنی که زیر لحاف گریه کردی یا اشک هات رو پنهان کردی یا ....
می دونی چیه؟ یک چیز رو باید باور کنی. باور کنی. نه اینکه علم داشه باشی بهش. باورش باید بکنی. این که تو، تو این دنیا تنهایی. تنها کسی که باید تو قلبت باشه و می تونه قلبت رو پر کنه کسیه که اون رو آفریده. تنها کسی که میتونی بهش تکیه کنی و دوسش داشته باشی و به عشقش امیدوار هم باشی که بهت نارو نمی زنه و بی وفایی در مرامش نیست فقط کسیه که تو رو قبل از اینکه تو افریده بشی و عاشقش بشی دوست داشته و عاشقت بوده. دقت کن تو این جمله:خدا قبل از به وجود آوردنت عاشقت بوده..
۱. دوست داری از هیچ چیز نترسی؟ هر وقت احساس کردی می ترسی این رو باور داشته باش که "حسبنا الله و نعم الوکیل " زیرا...
۲. دوست داری نیرنگ و خدعه ای که بقیه برات کردند ازت دفع بشه؟ به این پناه ببر که " افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد" زیرا...
۳. دوست داری وقتی ناراحت و غمگین می شی آروم بشی؟ به این جمله پناه ببر و باورش کن که " لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین " زیرا...
۴. دوست داری از دنیا بهره مند باشی؟ این رو باور داشته باش که " ماشاء الله لاقوة الا بالله " زیرا...
امام صادق علیه اسلام فرموده اند: در عجبم از کسی که این چهار ناراحتی و اندوه رو داره ولی به این چهار تدبیر پناه نمی بره.
ان شاالله که نه غمگین باشی و نه از کسی جز خدا بترسی و نه در دام نیرنگ کسی گرفتار بشی و از زینت های دنیا هم بهره مند باشی.
اصل روایت ،به همراه زیرا هایی که امام فرموده اند رو در ادامه مطلب بخون. ببین چرا این جملات و باور و پناه بردن به این ها نجات دهنده است.
این چند روز که وبلاگ دوستان رو نگاه می کردم می دیدم که الحمد لله امتحانات دوستان تمام شده و برخی هم یکی دوتاش بیشتر نمونده. بعضی دوستان نوشتند که هفته بین دو ترم رو می خوان فقط بخوابن. یکی دیگه می ره مسافرت. یکی به کارهای عقب موندش می رسه . یکی نمی دونه چه بکنه و فقط می شینه فیلم و سریال می بینه. یادم افتاد که این دنیا سر تاسر امتحانه و وقتی عمر ما به این زودی می گذره که هر نفسی که بکشی دیگه اون نفس رو نمی تونی برگردونی و به اندازه یه نفس از عمرت رفته، اونوقت من بعد از هر امتحانی که د راین دنیا می دم وقت برای استراحت دارم؟ اصلا به استراحت نیاز دارم؟
یا اصلا امتحان هایی که ما تو این دنیا می دیم قابل جداسازیه که مثلا امروز این امتحان و فردا یه امتحان دیگه یا همش در هم پیچیده شده است؟ فکر نمی کنم بشه جداشون کرد. شاید برای همینه که در ایه قران داریم إن مع العسر یسرا (انشراح/۶)و آسانی رو همراه با سختی ذکر کرده . چون فرصتی برای آسایش نیست و فرصتی هم برای سختی صرف نیست. هر دو با هم .در کنار هم. اما حالا که به ظاهر امتحانای ترم تموم شده باید استراحت کرد؟ گمونم طرح و برنامه کار جدیدی رو بریزی خدا بیشتر دوست داره چون فرموده اذا فرغت فانصب(انشراح/۷)..وقتی از کاری فارغ شدی کار دیگر رو انجام بده. شاید بپرسی که پس کی خستگی در کنم؟
زمانی که اول یه راه هستی و می خوای به اخرش برسی دیگه اواخر راه شاید خسته بشی. یه نگاه به پشت سرت بنداز ببین چه راهی رو اومدی تا امیدوار بشی و نیرو بگیری و زمانی که می رسی به مقصد همین که می رسی خستگیت در می ره و خوشحال می شی. برای همینه که وقتی کاری رو تموم کرده باشی و از آن کار فارغ شده باشی(إذا فرغت) لذت اتمام کار خستگی احتمالی رو از تن و روحت می بره و تو الان اماده ای(فانصب) و بانشاط ،که کار جدیدی رو آغاز کنی.
پس بسم الله بگو که هیچ کار مهمی نیست که بسم الله رو اول نگی و به انجام برسه.1دوست داری همه کارهات برکت داشته باشه ، اول کارت بسم الله بگو2دوست داری دعاهات مستجاب بشه، اولش بسم الله بگو3 دوست داری تو خواب برات حسنه نوشته بشه، وقتی میخوای بخوابی بسم الله بگو4دوست داری بدنت از گناه پاک بشه، اول وضو بسم الله بگو5دوست داری داخل در آتش جهنم نشی، به کودکی بسم الله گفتن رو یاد بده تا تکرارش کنه6 دوست داری دردهات شفا پیدا کنه، دوست داری فرشته ها مراقبت باشن7، و....پس بسم الله بگو. روایات زیاده. دوست داشتی بیشتر بدونی از خاصیت گفتن بسم الله روایات رو ادامه مطلب گذاشتم . بخون و لذت ببر.
...همش سختی، همش مشکلات! شده تا حالا خسته بشی و بگی دیگه نمی کشم. دیگه نمی تونم. این چه زندگی ایه که من دارم. این چه جورشه که هر کاری میکنم بازم مشکل و سختی هست. ای خدا کی به ارامش می رسم؟ این حرفا تو دلت گذشته؟ نکنه ناامید بشی و همه چی رو ول کنی. همه تلاش هایی رو که کردی ول کنی. همه تحمل هایی رو که داشتی ضایع کنی. زمان پیغمبر هم ایشون خیلی سختی داشتند. از همون بچگی و اولین سال های رسالت و شعب ابی طالب تا وقتی که به مدینه رفتند. کارشکنی ها و دشمنی های دشمنان و اذیت و آزارهاشون.همه و همه. اما دو تا نکته این جا هست. یکی اینکه لا یکلف الله نفسا الا وسعها۱: خدا خارج ظرفیت کسی بهش سختی نمی ده. پس همیشه یادت باشه اگه مشکلی داری و سختی به تو رسیده پس ظرفیتش هم به تو داده شده منتهی باید این ظرفیت رو تو خودت پیداش کنی و پیاده کنی. از طرفی توجه داشته باش که این سختی باعث رشد ادم می شه.مثل ورزشکاری که ورزش می کنه و عضلاتش به مرور قوی می شه. اولش ده کیلو براش سخته ولی بعد صد کیلو سخت می شه و دیگه ده کیلو براش چیزی نیست.
تا حالا بازی های کامپیوتری کردین؟ همین طورکه مرحله به مرحله می ره سخت تر می شه و یه مرحله اخر هست که اگه اون رو رد کنی،بازی رو تموم کردی و موفق شدی. این همون موقعیه که من دیگه می گم خسته شدم و دیگه تحمل ندارم و بریده ام و این کلماتی که نشان می ده که گویا به خیال خودم ظرفیتم تموم شده. اما نه. هنوز هم می تونم و می تونی. هنوز هم اگه صبر کنی و گله نکنی و تلاشت رو ادامه بدی مرحله رو با موفقیت رد می کنی. اونوقته که لذت پیروزی تمام خستگی هات رو از بین می بره. خدا به پیامبر اکرم این بشارت رو داده که قطعا با سختی آسانی است. إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرا۲ در حدیثى آمده است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: و اعلم ان مع العسر یسرا، و ان مع الصبر النصر، و ان الفرج مع الکرب ۳:
" بدان که با سختیها آسانى است، و با صبر پیروزى و با غم و اندوه خوشحالى و گشایش است"
نکته ای که در این ایه و در روایت هست اینه که سختی را با گشایش و صبر رو با پیروزی و اندوه رو با خوشحالی همراه عنوان کرده. (معیت دارند با هم . همراه هم هستند.)نگفته که اول سختی است و بعد راحتی می آید . بلکه همراه هر سختی راحتی است. حالا بگرد ببین تو این سختی که داری چه راحتیی وجود داره؟ این سختی تو رو از چه چیز دیگه ای راحت کرده؟ از چه فشار دیگه ای؟
درد آمد بهتر از ملک جهان |
|
تا بخوانی مر خدا را در نهان |
خواندن بی درد از افسردگیست |
|
خواندن با درد از دلبردگیست ۴ |
تقریبا هفت سال پیش بود که ما رفتیم زیارت خانه خدا..خدا روزی همه مان بکنه ان شاالله. رفته بودیم مسجدالنبی و عظمت اسلام و یکرنگی مسلمان ها رو می دیدیم. بماند اختلافات و دورنگی ها...آدم اگه بخواد یکرنگی و وحدت رو بهتر می تونه ببینه تا دورنگی و اختلاف رو.. اون جا که بودم نمیدونم چرا دلم می خواست پولی رو که برده بودم بزارم تو جیب اون ها و یه قرآن بخرم. ولی خریدمش. یه قرآن نسبتا کوچیک. و البته با تفسیر و این ها که حاشیه ی قرآن نوشته بود. از اون به بعد هر روز کار من شده بود این که این قرآن کوچیکم رو دست بگیرم و برم بشینم تو مسجدالنبی و هی قرآن بخونم و هی قرآن بخونم....یادش بخیر... خدا توفیقات همه رو برای قرآن خوندن زیاد کنه ...آمین...امروز یکی از دوستام به من گفت که قران بخون و قران گوش بده... خب این دوستم هیچوقت الکی حرف نمی زنه. برای همین رفتم تو احادیث تورقی کردم. اولش به ذهنم اومد که چه جوری از دوستم باید تشکر کنم که به فکر منه؟ همین طور که کتاب ثواب الاعمال رو ورق می زدم چشمم به این روایت افتاد:
امام صادق علیه السلام از پدرش علیه السلام نقل مى نماید که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: اهل القران فى اعلى درجه من الادمیین ما خلا النبیین و المرسلین فلا تستضعفوا اهل القران و حقوقهم فان لهم من الله لمکانا. اهل قرآن بالاترین درجات را پس از پیامبران و رسولان دارند. بنابراین ، اهل قرآن را ضعیف و حقوق آنها را کم نشمارید. زیرا آنان نزد خداوند مقام ارجمندى دارند. و چون این دوستم خودش اهل قرآن هست من شرمندش شدم و می شم در ادای حقش. درجه ی بعد از پیامبر و رسولانخیلی بالاست... خدایا کمکم کن حقوق مومنین رو به تمامه بتوانم ادا کنم و خود جبران کننده ی کاستی های من باش...آمین
این وسط می خوام از آب گل آلود ماهی تازه بگیرم. بیاین با هم برای دوستم و همه ی کسایی که هادی مردم به سمت قرآن و اهل بیت هستند دعا کنیم که:
پروردگارا، توفیقات آنان را روز افزون بگردان و در گنجینه ی قلبشان را همواره رو به سوی نور باز نگه دار و سینه هاشان را مملو از معارف نبوی قرار ده و آنان را عاملان و فاهمان قرآن قرار ده.... آمین..
خیالم که یه کمکی از این بابت راحت شد موندم که حالا من قرآن رو چقدر بخونم ؟ میدونستم که یه کار باید مستمر باشه تا در قلب هم اثر کنه و هم ملکه ی ادم بشه. اما من چقدر باید قرآن بخونم هر روز؟ تا اینکه روایت بعدی رو دیدم و مشتاق چند بار این روایت رو خوندم و داشتم حساب کتاب می کردم که من برم تو کودوم دسته بهتره و میتونم و این حرفا. اون روایت این بود:
امام باقر علیه السلام نقل مى نماید که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:من قرا عشر آیات فى لیله لم یکتب من الغافلین و من قرا خمسین آیه کتب من الذاکرین و من قرا مائه آیه کتب من القانتین و من قرا مائتى آیه کتب من الخاشعین و من قرا ثلاثمائه آیه کتب من الفائزین و من قرا خمسمائه آیه کتب من المجتهدین و من قرا الف آیه کتب له قنطار و القنطار خمسمائه الف مثقا ذهبا و المثقال اربعه وعشرون قیراطا اصغرها مثل جبل احد و اکبرها ما بین السماء و الارض . کسى که در شب ده آیه بخواند، از غافلین نوشته نمى شود. و کسى که پنجاه آیه بخواند، از ذگر گویندگان نوشته مى شود. و کسى که صد آیه بخواند، از نمازگزاران نوشته مى شود. و کسى که دویست آیه بخواند، از خاشعین نوشته مى شود و کسى که سیصد آیه بخواند، از رستگاران نوشته مى گردد. و کسى که پانصد آیه بخواند، از کوشش کنندگان نوشته مى شود و کسى که هزار آیه بخواند، یک قنطار براى او نوشته مى شود. که هر قنطارى پانصد هزار مثقال طلاست . و هر مثقال بیست و چهار قیراط است و کوچکترین قیراط باندازه کوه احد و بزرگترین آن باندازه وسعت ما بین زمین و آسمان است . الله اکبر...اللهم الرزقنا....
همین طور که احادیث رو می خوندم و مونده بودم از این معارف ناب که اهل بیت به ما دادند یه هو یه سوالی برام پیش اومد. عین این سریال ها و فیلم ها که یه صحنه رد می شه صحنه ی بعد می یاد جلوی چشم ادم. و اون سوال این بود که حالا من مثلا قران خون، قرآن رو گوش بدم بهتره یا از حفظ بخونم(البته اونایی رو که حفظم دیگه) یا از روی قرآن بخونم؟ و الله اکبر از اینکه وقتی خدا بخواد معلمت بشه و مطلبی رو بهت یاد بده. حدیث بعدی جواب این سوال من بود. اونم چه جوابی.. از اون جوابایی که انسان خوشش می یاد چون پوزه ی دشمنش رو بر خاک می ماله با این کارش:
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: لیس شى اشد على الشیطان من القراء فى المصحف نظرا. هیچ چیزى براى شیطان سخت تر از قرائت قرآن از روى آن نیست و از اون جایی که ما می خوایم به شیطان سخت بگذره ، تلاوت قرانمون رو از رو می خونیم دیگه.
پروردگارا، به همه ی دوستداران خود، برکت و و سعت وقت را ارزانی دار و وقتشان را در راستای اموری که مورد رضای توست طی کن و توفیقاتشان را روز افزون بگردان...آمین
راستی یه سوال: چرا هر وقت هر کی دعا میکنه میگه توفیقات روز افزون و نمی گه توفیقات لحظه افزون؟؟؟؟ خب توفیقات لحظه ای زیاد بشه که بهتره تا روز. چرا واقعا؟ چرا؟؟؟