حتما گوش کنید و از این گروه باشید
حتما گوش دهید:
سه دقیقه هم بنشینید سر کلاس درس شیطان!!!!!!!!
حتما گوش دهید:
سه دقیقه هم بنشینید سر کلاس درس شیطان!!!!!!!!
اینقدر محرم سنگین و عظیم است که دیگه زبان ها در دهان می خشکند و چشمهاست که فقط رسالت خود را به انجام می رسانند....چشمها بگریید. خون بگریید....آن چنان بگریید که دل دیگر نماند..آن چنان اشک بریزید و هق هق کنید که دیگر نفهمید رو زمین هستید یا پیش مولا رفته اید...
قلم دل و دماغی برای سیاه مشق ندارد. این بار سر مشق رو می نویسم و هر کدام از ما می خونیم و تمرین می کنیم و سیاه مشق را با هم می نویسیم....
۱. امام رضا علیهالسلام : فَعَلى مِثلِ الحُسَینِ فَلیَبکِ الباکونَ ؛ فإنَّ البُکاءَ علَیهِ یَحُطُّ الذُّنوبَ العِظامَ . ثُمَّ قالَ علیهالسلام : کانَ أبی علیهالسلام إذا دَخَلَ شَهرُ الُمحَرَّمِ لا یُرى ضاحِکا ، وکانَتِ الکَآبَهُ تَغلِبُ علَیهِ حَتّى تَمضِیَ عَشرَةُ أیّامٍ ، فإذا کانَ یَومُ العاشِرِ کانَ ذلکَ الیَومُ یَومَ مُصیبَتِهِ وحُزنِهِ وبُکائهِ ، ویَقولُ : هُوَ الیَومُ الَّذی قُتِلَ فیهِ الحُسَینُ علیهالسلام بر کسى چون حسین باید که گریندگان بگریند ؛ زیرا که گریستن بر او گناهان بزرگ را مىزداید . حضرت سپس فرمود : چون ماه محرّم مىرسید کسى پدرم علیهالسلام را خندان نمىدید . غم و اندوه بر او چیره بود تا آن که ده روز مىگذشت . روز دهم روز سوگوارى و اندوه و گریه او بود و مىفرمود : این روزى است که حسین علیهالسلام در آن کشته شد .(وسائل الشیعه : 10 / 394 / 8 منتخب میزان الحکمة : 382)
۲. امام رضا علیهالسلام :مَن کانَ یَومُ عاشوراءَ یَومَ مُصیبَتِهِ وحُزنِهِ وبُکائهِ ، یَجعَلِ اللّهُ عز و جل یَومَ القِیامَةِ یَومَ فَرَحِهِ وسُرورِهِ .هر که روز عاشورا ، روز سوگوارى و اندوه و گریهاش باشد ، خداوند عز و جل روز قیامت را روز شادى و سرور او قرار دهد .(علل الشرائع : 227 / 2 منتخب میزان الحکمة : 382)
۳. امام على علیهالسلام :بُکاءُ العُیونِ وخَشْیَةُ القلوبِ مِن رَحْمَةِ اللّه تعالى ذِکرُهُ ، فإذا وَجَدتُموها فاغتَنِموا الدُّعاءَ . گریه چشمها و ترس دلها نشانه رحمت خداى بلندنام است . هرگاه این دو را در خود یافتید دعا کردن را غنیمت شمرید . (مکارم الأخلاق : 2 / 96 / 10 منتخب میزان الحکمة : 78)
۴. امام سجّاد علیهالسلام : ما مِن قَطرةٍ أحَبَّ إلى اللّه عز و جل مِن قَطْرَتَینِ : قَطرةُ دَمٍ فی سبیلِ اللّه ، وقَطرةُ دَمعَةٍ فی سَوادِ اللّیلِ ، لا یُریدُ بها عبدٌ إلاّ اللّهَ عز و جل . هیچ قطرهاى نزد خدا محبوبتر از این دو قطره نیست : قطره خونى که در راه خدا ریخته شود و قطره اشکى که براى خدا در دل شب فرو افتد . (بحار الأنوار : 69 / 378 / 31 منتخب میزان الحکمة : 78)
۵. امام صادق علیهالسلام : ما مِن شیءٍ إلاّ ولَهُ کَیْلٌ أو وَزنٌ إلاّ الدُّموعَ ، فإنّ القَطرةَ مِنها تُطْفِئُ بِحارا مِن نارٍ ، وإذا اغْرَوْرَقَتِ العَینُ بمائها لَم یَرْهَقْ وَجهَهُ قَتَرٌ ولا ذِلَّةٌ ، فإذا فاضَتْ حَرَّمَهُ اللّهُ على النّارِ ، ولَو أنّ باکیا بکى فی اُمَّةٍ لَرُحِموا . هر چیزى پیمانه و وزنى دارد مگر اشکها ؛ زیرا قطرهاى اشک دریاهایى از آتش را فرو مىنشاند . و هرگاه چشم در اشک خود غرق شود ، گَرد هیچ فقر و ذلّتى بر چهره آن ننشیند . و هرگاه اشکها سرازیر شود خداوند آن چهره را بر آتش حرام گرداند . و اگر گریندهاى در میان امتى بگرید همه آن امّت مشمول رحمت مىشوند . (بحار الأنوار : 93 / 331 / 14 منتخب میزان الحکمة : 78)
۶. امام على علیهالسلام : ما جَفَّتِ الدُّموعُ إلاّ لقَسوةِ القلوبِ ، وما قَسَتِ القلوبُ إلاّ لِکَثْرةِ الذُّنوبِ . چشمها نخشکید مگر بر اثر سخت دلى و دلها سخت نشد مگر به سبب گناه زیاد . (بحار الأنوار : 73 / 354 /60 منتخب میزان الحکمة : 78)
۷. امام صادق علیهالسلام : طَلَبتُ نُورَ القَلبِ فوَجَدتُهُ فی التَّفَکُّرِ والبُکاءِ ، وطَلَبتُ الجَوازَ علَى الصِّراطِ فوَجَدتُهُ فی الصَّدَقَةِ ، وطَلَبتُ نُورَ الوَجهِ فوَجَدتُهُ فی صَلاةِ اللَّیلِ . روشنایى دل را جوییدم و آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم و گذر از صراط را جوییدم و آن را در صدقه دادن یافتم و نورانیّت چهره را جوییدم و آن را در نماز شب یافتم . (مستدرک الوسائل : 12 / 173 / 13810 منتخب میزان الحکمة : 572)
دلم نمی یاد این پست رو به پایان برسونم خصوصا اینکه فقط نشسته ایم در کلاس درس اهل بیت و گوش می کنم از کلامشون . اما به هر حال پایانی است برای هر چیزی.
در ایام محرم از همه دوستان التماس دعا دارم . جملگی عزاداری هایتان مقبول حق باشد و در تاییدات الاهی باشید و با استقامت در راه اطاعت و عبودیت الاهی...آمین
یکی از دوستای خوبم برام چیزی نوشته بود چون خیلی دوسش داشتم گفتم شما هم بخونید:
شاعر و فرشته ای باهم دوست شدند.....
فرشته پری به شاعر داد و شاعر شعری به فرشته.....
شاعر پر فرشته را لای دفتر شعرش گذاشت و شعرهایش بوی آسمان گرفت.....
فرشته شعر شاعر را زمزمه کرد و دهانش مزه عشق گرفت....
خدا گفت دیگر تمام شد......
دیگر زندگی برای هر دوتان دشوار می شود .....
زیراشاعری که بوی اسمان رابشنود زمین برایش کوچک است.....
و فرشته ای که مزه عشق رابچشد اسمان برایش کوچک است....
این مطلب جالب بود. از دوستم ممنونم بابت این مطلب. چند بار خوندمش. داشتم فکر می کردم که چرا این دو باید زندگی براشون سخت بشه آخه؟
بعد یاد نیمه پر لیوان و نیمه خالی لیوان افتادم. به نظر من این داستان با این همه زیبایی و عشق نیمه ی خالی لیوان رو دیده.... عشق رو در فراق و سختی تعبیر کرده... چرا زندگی این دو باید دشوار باشه ؟ می دونین چرا این حرفو می زنم؟؟؟؟ خب برای اینه که این دو تا همدیگه رو دارن.
این چیز کمی نیست. می دونید داشتن دوست جقدر مهمه! امام على علیهالسلام می فرمایند: .مَن لا صَدِیقَ لَهُ لا ذُخرَ لَهُ ۱.
کسى کـه دوستى نــدارد، اندوختهاى ندارد. پس این دو همدیگه رو که دارن دیگه زمین و اسمان براشون مهم نباید باشه. شاعر زمینی محبت فرشته ی اسمانی رو داره و بالعکس. البته اگه این دوستی واقعا بینشون ایجاد شده باشه.خب یه ذره باید فکر کنیم ببینیم چه جوری می شه فهمید که حالا اینا با هم دوست شدن یا نه..
.....اوووووم
خب گمونم باید از یه جا بفهمیم که این دو تا واقعا با هم دوست شدن یا الکی میگن. امام على علیهالسلام فرمودند: سَلُوا القُلوبَ عنِ المَوَدّاتِ ؛ فإنّها شَواهِدُ لا تَقْبَلُ الرُّشا ۲. دوستیها و محبتها را از دلها بپرسید که دلها گواهانى رشوه ناپذیرند . پس دل اونها باید این گواهی رو بده . دل که دروغ نمی گه ! می گه؟! اما شاعر و فرشته ی قصه ی ما یه کاری رو کرده بودن که نشونه ی این دوستیشون باشه و اون ابراز این محبتشونه که در قالب های مختلفی می شه انجامش داد. حالا چرا اینو م یگم؟چون پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم فرمودند:اذا أحبَّ أحدُکُم صاحِبَهُ أو أخاهُ فلیُعْلِمْهُ ۳. هرگاه یکى از شما رفیق یا برادر خود را دوست داشته باشد ، آن را به او اظهار کند.فرشته ی ما، پری از بال خودشو به شاعر داد و شاعر شعری از خود را....این خیلی عالیه که بین این دو رابطه ی دوستی هست. دیگه نباید سختی و ناراحتی باشه. اما آیا در همین حد کافیه که من فرشته، یه پر بدم به دوستم و ... چقدر ابراز بکنم به دوستم؟ چقدر؟! امام على علیهالسلام می فرمایند: اُبذُلْ لِصَدِیقِکَ کُلَّ المَوَدَّةِ ،ولا تَبذُل لَهُ کُلَّ الطُمأنِینَةِ ۴. هر چه محبّت دارى نثار دوستت بکن ، امّا هرچه اطمینان دارى به پاى او مریز ...
هر چه که محبت داری. خوش به حال دوست کسی که ظرف محبتی اش زیاده و قدر دوستش رو می دونه و سعی م یکنه دوستیشو پایدار کنه...ان شاالله
دوستیهاتون ماندگار باشه و در جهت خیر و صلاح هم کام بردارید و برای یکدیگه نعم العون علی طاعت الله
( بهترین یار در جهت اطاعت پروردگار) باشید.
دوست دارید بدونید که چه جوری می تونین دوستی های ماندگار داشته باشید و دوستای خوبتون رو از دست ندین؟!! سه تا اصل داره. یکی یکی حفظش کن و برای دوستات پیاده کن اما اما اما این انتظار رو نداشته باش که دیگران برای تو پیاده کنند. شاید بپرسی پس فایده ی دونستن اینا در مورد خودت چی م یشه؟ فایدش این می شه که وقتی دوستت این سه نکته رو در مورد تو نادانسته و نخواسته اجرا کرد تو بتونی راحت بگذری
چوووون رابطه ی دوستی مهم تر از از دست دادن دوستته ....حالا اون سه تا چیه؟
امام صادق علیهالسلام می فرماید : تَحتاجُ الإخْوةُ فیما بَیْنَهُم إلى ثلاثةِ أشیاءَ ، فإنِ استَعمَلُوها وإلاّ تَبایَنُوا وتَباغَضُوا ، وهی : التَّناصُفُ ، و التَّراحُمُ ، و نَفْیُ الحَسَدِ ۵. برادران در میان خود به سه چیز نیازمندند که اگر به کار بندند دوستى بپاید و گرنه از یکدیگر جدا شوند ودشمن هم گردند . آن سه چیز اینهاست : انصاف با یکدیگر ، مهربانى با یکدیگر و حسد نبردن به هم .
پروردگارا بر دوستان ما بیفزا و بهترین برکات را نصیب دوستان ما بگردان و توفیقات روز افزونی رو به دوستان ما عطا کن آنچنانکه در محبت تو غوطه خورند و دوستی و محبت تو رو شهود کنند...آمین.
منابع احادیث در ادامه مطلب
گر چه به روز عید شد،امیر شهریار من
داشت ولایت از ازل، به حکم کردگار من
تا به ابد همو بود صاحب اختیار من
کنون به جلوه امده ماه نهان فاطمه
تقریبا هفت سال پیش بود که ما رفتیم زیارت خانه خدا..خدا روزی همه مان بکنه ان شاالله. رفته بودیم مسجدالنبی و عظمت اسلام و یکرنگی مسلمان ها رو می دیدیم. بماند اختلافات و دورنگی ها...آدم اگه بخواد یکرنگی و وحدت رو بهتر می تونه ببینه تا دورنگی و اختلاف رو.. اون جا که بودم نمیدونم چرا دلم می خواست پولی رو که برده بودم بزارم تو جیب اون ها و یه قرآن بخرم. ولی خریدمش. یه قرآن نسبتا کوچیک. و البته با تفسیر و این ها که حاشیه ی قرآن نوشته بود. از اون به بعد هر روز کار من شده بود این که این قرآن کوچیکم رو دست بگیرم و برم بشینم تو مسجدالنبی و هی قرآن بخونم و هی قرآن بخونم....یادش بخیر... خدا توفیقات همه رو برای قرآن خوندن زیاد کنه ...آمین...امروز یکی از دوستام به من گفت که قران بخون و قران گوش بده... خب این دوستم هیچوقت الکی حرف نمی زنه. برای همین رفتم تو احادیث تورقی کردم. اولش به ذهنم اومد که چه جوری از دوستم باید تشکر کنم که به فکر منه؟ همین طور که کتاب ثواب الاعمال رو ورق می زدم چشمم به این روایت افتاد:
امام صادق علیه السلام از پدرش علیه السلام نقل مى نماید که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: اهل القران فى اعلى درجه من الادمیین ما خلا النبیین و المرسلین فلا تستضعفوا اهل القران و حقوقهم فان لهم من الله لمکانا. اهل قرآن بالاترین درجات را پس از پیامبران و رسولان دارند. بنابراین ، اهل قرآن را ضعیف و حقوق آنها را کم نشمارید. زیرا آنان نزد خداوند مقام ارجمندى دارند. و چون این دوستم خودش اهل قرآن هست من شرمندش شدم و می شم در ادای حقش. درجه ی بعد از پیامبر و رسولانخیلی بالاست... خدایا کمکم کن حقوق مومنین رو به تمامه بتوانم ادا کنم و خود جبران کننده ی کاستی های من باش...آمین
این وسط می خوام از آب گل آلود ماهی تازه بگیرم. بیاین با هم برای دوستم و همه ی کسایی که هادی مردم به سمت قرآن و اهل بیت هستند دعا کنیم که:
پروردگارا، توفیقات آنان را روز افزون بگردان و در گنجینه ی قلبشان را همواره رو به سوی نور باز نگه دار و سینه هاشان را مملو از معارف نبوی قرار ده و آنان را عاملان و فاهمان قرآن قرار ده.... آمین..
خیالم که یه کمکی از این بابت راحت شد موندم که حالا من قرآن رو چقدر بخونم ؟ میدونستم که یه کار باید مستمر باشه تا در قلب هم اثر کنه و هم ملکه ی ادم بشه. اما من چقدر باید قرآن بخونم هر روز؟ تا اینکه روایت بعدی رو دیدم و مشتاق چند بار این روایت رو خوندم و داشتم حساب کتاب می کردم که من برم تو کودوم دسته بهتره و میتونم و این حرفا. اون روایت این بود:
امام باقر علیه السلام نقل مى نماید که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:من قرا عشر آیات فى لیله لم یکتب من الغافلین و من قرا خمسین آیه کتب من الذاکرین و من قرا مائه آیه کتب من القانتین و من قرا مائتى آیه کتب من الخاشعین و من قرا ثلاثمائه آیه کتب من الفائزین و من قرا خمسمائه آیه کتب من المجتهدین و من قرا الف آیه کتب له قنطار و القنطار خمسمائه الف مثقا ذهبا و المثقال اربعه وعشرون قیراطا اصغرها مثل جبل احد و اکبرها ما بین السماء و الارض . کسى که در شب ده آیه بخواند، از غافلین نوشته نمى شود. و کسى که پنجاه آیه بخواند، از ذگر گویندگان نوشته مى شود. و کسى که صد آیه بخواند، از نمازگزاران نوشته مى شود. و کسى که دویست آیه بخواند، از خاشعین نوشته مى شود و کسى که سیصد آیه بخواند، از رستگاران نوشته مى گردد. و کسى که پانصد آیه بخواند، از کوشش کنندگان نوشته مى شود و کسى که هزار آیه بخواند، یک قنطار براى او نوشته مى شود. که هر قنطارى پانصد هزار مثقال طلاست . و هر مثقال بیست و چهار قیراط است و کوچکترین قیراط باندازه کوه احد و بزرگترین آن باندازه وسعت ما بین زمین و آسمان است . الله اکبر...اللهم الرزقنا....
همین طور که احادیث رو می خوندم و مونده بودم از این معارف ناب که اهل بیت به ما دادند یه هو یه سوالی برام پیش اومد. عین این سریال ها و فیلم ها که یه صحنه رد می شه صحنه ی بعد می یاد جلوی چشم ادم. و اون سوال این بود که حالا من مثلا قران خون، قرآن رو گوش بدم بهتره یا از حفظ بخونم(البته اونایی رو که حفظم دیگه) یا از روی قرآن بخونم؟ و الله اکبر از اینکه وقتی خدا بخواد معلمت بشه و مطلبی رو بهت یاد بده. حدیث بعدی جواب این سوال من بود. اونم چه جوابی.. از اون جوابایی که انسان خوشش می یاد چون پوزه ی دشمنش رو بر خاک می ماله با این کارش:
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: لیس شى اشد على الشیطان من القراء فى المصحف نظرا. هیچ چیزى براى شیطان سخت تر از قرائت قرآن از روى آن نیست و از اون جایی که ما می خوایم به شیطان سخت بگذره ، تلاوت قرانمون رو از رو می خونیم دیگه.
پروردگارا، به همه ی دوستداران خود، برکت و و سعت وقت را ارزانی دار و وقتشان را در راستای اموری که مورد رضای توست طی کن و توفیقاتشان را روز افزون بگردان...آمین
راستی یه سوال: چرا هر وقت هر کی دعا میکنه میگه توفیقات روز افزون و نمی گه توفیقات لحظه افزون؟؟؟؟ خب توفیقات لحظه ای زیاد بشه که بهتره تا روز. چرا واقعا؟ چرا؟؟؟
بی مقدمه می رم سر اصل مطلب و نه ادامه ی مطلب
اخه یه ادم چقدر ظرفیت محبت داره؟ منظورم اینه که تا چه حدی می تونه محبت بکنه به دیگران؟؟؟؟ تا چه حدی می تونه محبت ببینه از دیگران؟؟؟؟ ظرف وجودی انسان چقدر گنجایش محبت رو داره؟؟؟ حالا بماند که اگه این محبت نمود خارجیش زیاد هم باشه و همش قلبی نباشه. نمی دونم تونستم سوالم رو بگم یا نه...
حالا یه مثال می زنم. مثلا من با یکی دوست میشم و بهش محبت پیدا می کنم. خیلی هم دوستش دارم. علتش بماند: اینکه خودش ادم خوبیه و عبادت خدا رو میکنه که همین باعث می شه محبتش تو دل من بالا بره یا من عبادت می کنم و خلائق رو بیشتر دوست می دارم و غیره و غیره.... حالا من هی بهش اس میدم مثلا یا زنگ میزنم یا مثلا می رم دیدنش یا هر چی..هر چی که نشونه ای از محبت باشه... این جا این دو تا سوال مطرح می شه:
۱. اینکه من تا چه حد ظرفیت این رو دارم که بدون منت محبت بکنم به دوستم و از اون بی مهلی ببینم؟ یا اینکه کم مهلی یا هر چی....هر چیزی که کمک کننده ی این رابطه و ارتباط محبتی و معنوی و قلبی نباشه...
۲. اینکه طرف مقابلم، یعنی دوستم، اصلا ظرفیت همین محبت من رو داره؟ یا براش خوب نیست که من تحویلش بگیرم به قول امروزی ها، یا به قول خودمون ابراز محبت داشته باشم و سعی کنم یارش باشم و خواهرش و کمک کارش مثلا؟
سعی کنید خودتون رو بزارین جای من تا راحت تر بتونین جواب این دو تا سوال رو بدین.
پروردگارا، قلب و دلمان را آن چنان دریا و اقیانوس بگردان تا هر چه در آن داریم به بقیه ببخشیم ، اوج محبت را به همه داشته باشیم و هر چه می بینیم مغرورمان نکند و ظرفیت پذیرش همه چیز را داشته باشیم....آمین
امروز روز جالبی بود. البته جالب بودنش نه از باب خوشی، شاید از باب صبری که باید می کردم و چیزهایی که باید می شنیدم و دم نمی زدم... دوستان ما را گلوله باران کردند. حالا سر چی؟ سر اینکه من به فلانی فلان حرف رو زدم که نزده بودم. خوبه لااقل خود طرف اومد از من پرسید که من انکار کردم و دیگه هیچی بهم نگفت. ان شاالله که سکوتش تایید تهمت دیگران به من نباشه. به هر حال حمل بر صحت می کنیم. ولی جالبه که دل چه طور از دوستانی که انتظار نداره و فلان حرف رو به آدم نسبت می دن می سوزه. رفتم تو شهر حدیثم تا ببینم درباره ی تهمت زدن امامم چی فرمودند. این رو فرموده بودند:
إذا اتَّهَمَ المؤمنُ أخاهُ انْماثَ الإیمانُ مِن قلبِهِ کما یَنْماثُ المِلحُ فی الماءِ .
امام صادق علیهالسلام : هرگاه مؤمن به برادر خود تهمت زند ایمان در قلب او آب شود همچنان که نمک در آب حلّ مىشود . الکافی : 2 / 361 / 1 منتخب میزان الحکمة : 96
وقتی این رو خوندم خیلی ناراحت شدم. مگه من و اون حرفی که به من نسبت داده شده چقدر ارزش داریم که ایمان مومنی بخواد اب بشه اونم به صورتی که در روایت اومده: حل شدن نمک در آب.
خدایا، همه ی ما را ببخشای و از خطای ما در گذر که تو برترین بخشندگانی...آمین
می خواستم جوابش رو بدم و ... ولی یاد این روایت افتادم و سعی کردم در حد خودم حفظ حرمت کنم.
مَنِ اتَّهمَ أخاهُ فی دِینِهِ فلا حُرمَةَ بَینَهُما .
امام صادق علیهالسلام : هر کس به برادر دینى خود تهمت زند حرمتى میان آن دو به جا نمىماند. الکافی : 2 / 361 / 2 منتخب میزان الحکمة : 96
مگه یه حرف نزده چه ارزشی داره که دوستی من با چند نفر رو بخواد به هم بزنه. حداقل از طرف من که به هم نخوره. از طرف دیگران که خب اونا مختارن در انتخاب دوست..
دوستای خوبم شما احادیث رو بخونین . کاری به این که چی گفتن و من چقدر ناراحت شدم یا نشدم نداشته باشین. کیف کنین از کلام حضرات معصومین که چه دقیق همه چیز رو برای ما گفتن..
اگه یه تابلو تو آسمون بود که همه ی دنیا می دیدنش، چی روش می نوشتی؟؟؟؟
بعضی ا زدوستان جواب این سوال رو تو قسمت نظرات دادن که از همشون کمال تشکر رو دارم. می تونین جواب هاشون را از اینجا بخونین. بقیه ی دوستان که پیامکی جواب دادن من تابلو نوشته هاشون رو براتون می نویسم تا تشکری کرده باشم از تفکر و زحمتشون و نوشته های زیباتون:
۱. می نوشتم: گر سینه شده تنگ خدای با ما هست، گر پا شود لنگ خدا با ما هست. دل را به حریم عشق بسپار و برو، فرسنگ به فرسنگ خدا با ما هست.. ( وجود خدا رو با خوندن این تابلو نوشته با تمام موهای سیخ شده ی بدنم حس کردم و خوشحال شدم که همچین کسی رو دارم. ممنون خدا که هستی..)
۲. می نوشتم: فقط خدا (خدایا، ما فقط تو را داریم پس ما را دریاب....آمین)
۳. ...: ای کاش عشق آفریده نمی شد.
۴. ...: همه ی آسمان مال من است.
۵. ...: از همه ی کسانی که این تابلو را می بینند خواهشمندم که این بنده ی حقیر را حلال کنند علی الخصوص مامان بابای خوشگل و مهربونم.
۶. ...: إن الله یغفر الذنوب جمیعا. گر چه مطمئنا هر قدر خدا ببخشه سلب توفیق قطعیه.
۷. ...: روزگاریست شیطان فریاد می زند: آدم پیدا کنید سجده خواهم کرد.
۸. ...: مرگ بر آمریکا.
۹. ...: می نوشتم خدا
۱۰. ...: خیلی چیزا تو آسمون می شه نوشت، بزرگان گفته اند: والعاقبة للمتقین!
۱۱. ...: می نوشتم " من عاشقم، مرا بخاطر عشقم خدا بخوانید و به من ایمان آورید"
۱۲. ...: دنیا جای ماندن نیست، آخرت را دریابید!
۱۳. ...: درورد بر بنده ی خدا.
۱۴. ...: خدایا صدای ما را بشنو.
۱۵. ...: می نوشتم: الف. اونم با تموم زبانهای زنده دنیا چون قراره همه بخونن.اگر چه فقط نصف نیم کره زمین می تونن بخونن چون نصف دیگه شبه.چون آسمون هم با زمین میچرخه، فرداش هم نمی تونن بخونن
حالا چرا الف: در خانه اگر کس است یک حرف بس است.
این نوشته های دوستان بود. و اما اون چیزی که من می نوشتم این بود. شاید مدت هاست باز هم بازنگری می کنم که نوشته ی دیگه ای شاید بهتر باشه ولی می بینم، نه، همین رو می نویسم:
قال الله تعالی :
مَن طَلَبَنی ، وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی ، عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی ، اَحَبَّنی وَ مَن اَحَبَّنی ، عَشَقنَی وَ مَن عَشَقتَنی ، عَشَقتَهُ وَ مَن عَشَقتَهُ ، قَتَلتَهُ وَ مَن قَتَلتَهُ ، فَعَلّی دیَتَهَ وَ مَن دیَتَهُ عَلَیّ دیَتَهُ فاَنَا دیَتَهُ
خداوند متعال می فرماید : کسی که مرا طلب کند ، مرا می یابد و کسی که مرا بیابد ، مرا می شناسد و کسی که مرا بشناسد ، مرا دوست دارد و کسی که من را دوست دارد ، عاشقم می شود و کسی که عاشق من شود ، من عاشق او می شوم و کسی که من عاشق او شوم ، می کشمش و کسی که من او را می کشم دیه دارد و دیه او بر من است و کسی که دیه ی او بر من است، من، خود، دیه ی او هستم....فاَنَا دیَتَهُ....
این حدیث رو من خیلی دوست دارم چون خدا خودش یک روندی رو به من نشون داده که اگه من بخوام عاشق خدا بشم، باید قبلش به او محبت پیدا کنم و محبت پیدا کردن من هم باید زمینه ی شناخت داشته باشد. جون انسان تا چیزی را نشناسد نسبت به او محبت پیدا نمی کند. محبتی که به عشق برسد. و باز هم نشونم داده خدا که اگه بخوام بشناسمش اول باید پیداش کنم خدای خودم رو بین این همه هوا و هوس ها و الهه های دروغین و حالا من بیچاره که می خوام عاشق خدا بشم، خدا را چه جوری باید پیدا کنم؟؟و این جاست که خدا می فرماید: "من طلبنی وجدنی".... وقتی این رو می خونم دیگه نیم تونم تحمل کنم. اخه می دونید چرا؟ الان بهتون می گم. اخه دوستان، خداییش، خودتون رو بزارین جای من: من می خوام خدا رو پیدا کنم و بشناسمش و دوسش داشته باشم و عاشقش بشم و اون رو با تمام وجودم درک کنم، اونوقت اولین تلاش و ابتدایی ترین کاری که باید بکنم خب قاعدتا باید من بکنم دیگه..ولی بازم این خدای مهروبن که داریم نمی ذاره من کاری بکنم. می گه تو فقط طلب کن، من رو پیدا می کنی...
ای خدااااااا که تو جقدر مهربونی. جقدر بنده هاتو دوست داری. فقط می گی بطلب. فقط تو رو بخوام. خدا جونم، من تو رو می خوام...
این قد رتو این حدیث روان و نرم خدا مراحل رو گفته که ادم احساس می کنه که از یه بلندی داره سرسره بازی می کنه و می افته تو بغل خدا. فقط باید بخوای سرسره بازی کنی و با عشق خدا وجودت رو منور کنی.
پروردگارا، مقام طلب را شامل حال همه ی ما قرار ده و حقیقت بندگی را در تک تک ما به ارمغان بگذار...آمین
ببخشید طولانی شد. فقط می خواستم بگم که همه ی شما چقدر خوبین و مومن. پایدار باشید
دلم می خواد شما جواب این سوال رو بدین. اگه می تونستین یه جمله و حرف ناب به همه بزنین و به گوششون برسونین و به چشمشون برسونین چی می نوشتین؟ حرف ناب شما چی بود؟؟؟منتظرم جوابتون رو بخونم.... بعدش هم من م یگم که چی می نوشتم.....
جدی!!! ناب ترین حرفت چیه که رو اون تابلو بنویسی؟ بهش فکر کن....و بنویس
تو پست بعدی نظرات دیگه ی دوستان رو نوشتم
رهبرا، رفتید آیا؟
آقا جوونم، آقای مهربونم، عشق من، رهبرم، مولای من، از شهر ما رفتید؟؟؟؟؟؟؟
چه روزهای پر مهر و عطوفتی این جا حاکم بود. چه روزهایی پر معنویتی داشتم. چه روزهای پر عشقی داشتم. چقدر می دیدم روی زیبایت را در تلویزیون. چه زیبا بود وقتی کودکم شما را می دید و می گفت: مامان، آقا عشق منه. تو تلویزیون آقا عشق منه... و من او را می بوسیدم و می گفتم عشق منه آقا. عشق من و توه عزیزم. بغلش می کردم و با چه ذوقی من رو می بوسید و می گفت: آره. عشق منه آقا... آقا جان، بعد زا هفت سال از نزدیک دیدمتون، آقا برایم ، برایمان دعا کنید توفیقمان آنقدر زیاد شود که در ماه بارها و بارها به دیدارتان بشتابیم....
پروردگارا، رهبرم را به تو می سپارم که تو مأمن همه هستی، او را حفظ کن برای اسلام و دست پر برکتش را به دست مولایم صاحب الزمان برسان و چشم همه ی ما را به ظهورش نورانی کن....آمین
آقا جان، می دونم خیلی سرتون شلوغه و وقت به دیدن حرف های ما نمی رسه. دوست داشتم براتون نامه بنویسم ولی دیدم وقت شما و نامه خون ها رو تلف می کنم برای همین قلم رو دادم دست قلبم تا بر صفحه ی قلبم بنویسم و همه ی نامه هایم را به تو بدهم، آن زمان که قلبم را از جا بکنم و قلبم را هدیه ات دهم. آقا جان، دعایمان کن که دعایت همچون پدری برای فرزندانش گیرا ست....
دلم نمی خواد تموم کنم این پست رو. دلم می خواد همین طور بنویسم تا درد و سوز فراق رهبرم رو بهتر بتونم تحمل کنم. تو این چند روز آخر، دوستام هی م یگفتن فلان روز آقا می ره. می گفتم نگین تو رو خدا ، من تحملش روندارم.... اما آقا جان، تو رفته ای و من هنوز زنده ام؟؟؟!!!چقدر سنگ دل شده ام که رفتنت را دیدم و تحمل کردم و جانم را فدای قدومت نکردم...
معبودا، دلمان را از عشق خود آن چنان لبریز کن که آیینه ای باشیم از ذره ای از عشق تو به بندگانت.....آمین
رب اشرح لی صدری ویسرلی أمری.....خدایا، صبر را بر قلب من مسلط کن و قلبم را آرام که بد می تپد در فراق رهبر و مولایم.......
دوستان خوبم، محتاج دعای خیرتان هستم....