سیــــاه مشــق

بس نقش خامه زیر و زبر گشت تا از آن .............. نقشی چنین ز دقت صانع شد انتخاب

سیــــاه مشــق

بس نقش خامه زیر و زبر گشت تا از آن .............. نقشی چنین ز دقت صانع شد انتخاب

سلام.
به "سیاه مشق" هایم خوش امدید.
دوستانی که لطف می کنید و نظر می گذارید، یه لطف دیگه هم بکنید و خصوصی نظر نگذارید تا دیگران هم بهره مند شوند مگه جایی که واقعا ضرورت داره.
ممنون از همه دوستانی که نظر می گذارند و من رو با کلماتی بیشتر آشنا می کنند.
پایدار باشید.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
پیوندها

کلید قفل های باز نشدنی

سه شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۸۹، ۰۸:۲۸ ب.ظ
دوست دارم یه کد بهتون بدم که تو خیلی جاها به درد می خوره. یه کلیدیه که در خیلی قفل های باز نشدنی رو باز می کنه.
 یه  مرکبیه که انسان رو به جاهایی که به راحتی نمیتونه بره، می بره. یه چیزی که بازخوردش رو سریع تر از هر کار خوبی می بینی. 1
  
    
خیلی هامون دوست داریم عمرمون زیاد بشه 2 خیلی هامون دوست داریم اموالمون زیاد بشه. خیلی هامون دوست داریم گناه هامون محو بشه و پاک و مطهر به دیدار خدا بریم 3. خیلی هامون دوست داریم بلاها و مشکلات ازمون رفع و دفع بشه4 ، خیلی هامون دوست داریم حسابرسیمون در آخرت آسان باشه 5، خیلی هامون دوست داریم اخلاقمون نیکو باشه 6  و ....فقط یه کار باید بکنیم تا این همه رو داشته باشیم. غفران و خوب مردن و عمر زیاد و روزی پر برکت و زیاد و دفع بلا ، این ها کمه؟ پس این یه کار رو انجام بدیم خیلی نفع بردیم. همون که می گن با یه تیر چند نشون رو می زنی. حالا اون یه کار چیه؟
   
قالَ الاْمامُ الباقر - علیه السلام - :
« صِلِهُ الاْرْحامِ تُزَکّی الاْعْمالَ، وَ تُنْمِی الاْمْوالَ، وَ تَدْفَعُ الْبَلْوی، وَ تُیَسِّرُ الْحِسابَ، وَ تُنْسِیءُ فِی الاْجَلِ
 (تحف العقول، ص 218)
امام محمد باقر - علیه السلام - فرمود: صله رحم نمودن موجب تزکیه اعمال و عبادات می شود، سبب رشد و برکت در اموال می گردد، بلاها، آفات و گرفتاری ها را دفع و بر طرف می نماید، حساب (قبر و قیامت) را آسان می گرداند و مرگ و أجل (معلّق) را تأخیر می اندازد.
                   
   الان بهترین زمانه برای انجام یه کار ساده و دریافت یه پاداش بزرگ. همت کن و نیتت رو الاهی کن و بسم الله بگو. قدر این نعمت رو بدون که فامیلت نزدیکتون هست و میتونین بهشون سر بزنین و صله رحم انجام بدین. هستند کسایی که غصه می خورن که نمی تونن برن مشهد دیدن فامیلشون یا برن اصفهان یا برن شیراز یا کرمانشاه و یا اینکه خارج از کشورن و نمی تونن بیان ایران ... از نعمتی که داری نهایت استفاده و بهره رو ببر که شکر نعمت به این هم هست که بهترین استفاده رو ازش ببری. قدر بدون که کنار پدر و مادر و خواهر و برادر و عمو و عمه و دایی و خاله و مادر بزرگ و ... هستی. قدر بدون. قدر بدون که هنوز فرصت شکار نصیب های زیبا و نسیم های بهشتی رو داری. خوشا به سعادتت...


نوری که متن احادیث به قلبت می تابونه رو از دست ندی... یه سر به ادامه مطلب بزن و احادیث رو بخون و لذت ببر.


می شه / چی می شه

جمعه, ۲۰ اسفند ۱۳۸۹، ۰۲:۲۶ ب.ظ

ممنون از همه کسانی که لطف کردند، نظر گذاشتند و همه کسانی که ازمغزهای محترمشان کار کشیدند و جواب سوال رو مرقوم فرمودند.

سوال این بود: آیا می شود با اسلام و قرآن و عترت زندگی کرد؟(امکان عقلی)

دین مجموعه ای از آیین نامه هاست که برای تمام وجوه زندگی اعم بینش، نگرش، گرایش، روش و منش برنامه داده است.

اینکه می گویند دین اسلام مال 1400 سال پیشه تکیه بر فاصله زمانی دارند.

اینکه می گویند اسلام در حجاز بوده تکیه بر فاصله مکانی دارند.

و اینکه می گویند اسلام در دوران جاهلیت ان زمان بوده که فقط 17 نفر باسواد بودند تکیه بر فاصله فرهنگی دارند.

برای جواب به این ها و رد کردن این ها از لحاظ عقلی من باید بتونم بگم که دین اسلام فاصله زمانی و فرهنگی و مکانی نداره.درسته؟ تا بتونم همه مبناهای این ها رو بر باد بدم.

جواب رو آیه قرآن داده: إن الدین عند الله الاسلام (آل عمران / 19)

حالا این چه ربطی داشت؟ ربطش به اینه که اسلام، دین خداست. خدا چه ویژگی ای داره؟ خدا خالق همه مخلوقاته. آگاه تره به اون ها از خودشون. زمان و مکان و افراد در خدا معنا نداره. وقتی این دین منسوب به خدایی شد که نه محدود به زمان خاص یا مکان خاص یا فرهنگ و افراد خاصیه اونوقته که دیگه این دین مال 1400 سال پیش نیست و مربوط به همه زمان هاست. مال سرزمین حجاز نیست و برای ایران و اروپا و عراق و افریقا و ..همه جاست. و مال ادم های خاصی هم نیست. برای همه هست. ویژگی ای که می شه نتیجه گرفت از همه این ها، اینه که دین اسلام جامعه یعنی همه ابعاد رو در نظر داره. کامله یعنی همه اجزاء ریز رو هم در نظر داره و پویاست و جریان داره.

خیلی مختصر و ساده گفتم وگرنه که همشون کلی حرف داره پشتش و کلی روایت...

حالا برای اینکه دلم برای روایت های اهل بیت تنگ شده یه روایت کوچولو هم می یارم. اینقدر دل ها رو نورانی می کنه فکرکردن روی کلمات اهل بیت عصمت و طهارت...

امام صادق (ع) در پاسخ به سؤالی درباره عشق فرمود:

قلوب خلت عن ذکر الله فاذاقها الله حب غیره؛(میزان الحکمه، ج 8، ص 3788)

دل هایی که از یاد خدا خالی گردد خدا محبت غیرخود را به آن ها می چشاند 

حالا فکر کن ببین محبت غیر خدا بیافته مگه بده؟ خوبه دیگه!! آدم عاشق یکی می شه که هر وقت بخواد پیشش نیست. عاشق کسی می شه که شاید اصلا درک نکنه که محبت ما به اون چقدره. عاشق کسی می شه که وقتی بهش نیاز داره اون نیست. وقتی حالش خرابه بهش می خنده و بدتر می کنه حالش رو.. از درون ما خبر نداره. وقتی می خواد حرفی بزنه می بینه که مغرور می شه و ازت سوء استفاده می کنه...اینا رو تو وبلاگ هایی که تو نت زیاده می تونید به وضوح ببینین..

خیلی بده ما عاشق خدا بشیم؟ کسی که هر وقت صداش کنی جواب می ده. کسی که هر وقت بخوای پیشته. کسی که هر وقت بخوای آغوشش برات بازه. کسی که همش داره بهت خوبی م یکنه با اینکه ما همش بی انصافی و خلاف حرفاش عمل می کنیم. کسی که همیشه آن لاینه. کسی که همیشه عاشقته. کسی که قبل از اینکه تو بفهمی عاشقت بوده. کسی که ....

چی می شه ما یه کمی عاشق خدایی بشیم که مدت هاست عاشق ماست؟

چی می شه ما یه کمی بفهمیم و حس کنیم که آغوش خدا برای همه مون بازه؟

چی می شه واقعا؟

آیا؟

دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۸۹، ۱۱:۵۸ ب.ظ

    الان یه کوچولو باید از مغزت کار بکشی تا بتونی و بشه این مطلب رو تا اخرش بخونی. یه نگاه بکن ببین همچین هم زیاد ننوشتم ها. به قول مقاله نویس ها چکیده تر از چکیده ...

مغز مثل ماهیچه می مونه . هر چی ازش کار بکشی و فکر کنی ورزیده ترش می کنی....

به قول تهرانی ها تریپ مغز متفکر رو بگیر.

آماده..1...2...3...:

آیا می شود با دین اسلام ، قرآن و عترت زندگی کرد؟

توضیح بدم؟ چـــــــَـــــــــشم. اینم توضیح: از لحاظ عقلی این امکان داره که بشه با دین اسلام و قران و عترت زندگی کرد؟(امکان عقلی فقط)

جوون من، هر کی سوال رو میخونه بیاد جوابش رو هم بخونه. نگین نگفتما....

حالا ثمره این بحث و سوال چی می شه؟

شما این ها رو ریز بخونین من به خاطر چشماتون ریز ننوشتم. اما ثمره این سوال: می گن اسلام مال 1400 سال پیشه نه الان. می گن اسلام برای ادم های بیسواد اون موقع اومده نه الان که همه ماشالله باسوادیم. و می گن که اسلام مال سرزمین حجاز بوده نه این جا که مثلا ایرانه...

ها؟ چی شد؟ این ماهیچه مغزتون داره ورزیده  می شه ؟ خوبه. یواش یواش ازش کار بکش تا اخرش اون از تو کار بکشه و بشی یه علامه ای، پروفسوری، فقیهی، حکیمی، چیزی ان شالله...

ان شاالله جمعه هم یه سر بزنین برای جواب . سعی میکنم اونایی که کامنت گذاشتن رو خبر کنم.

ضمنا پست قبلی رو از دست ندین ها...البته اونایی که به فکر از دست ندادن روایات معصومین هستن...

بنده موفقی هستم آیا؟؟

جمعه, ۱۳ اسفند ۱۳۸۹، ۱۰:۱۷ ب.ظ

داشتم تاریخ پست های اخیری رو که زدم نگاه می کردم. قبلا هر 4 یا 5 روز، به روز می کردم اما الان چی؟ غصه خوردم.  ....

تا حالا شده بخوای یه کاری رو بکنی ولی هی جور نشه و هی عقب بیافته اون کارت. می خوای به مادرت زنگ بزنی ولی یه هفته می گذره می بینی هنوز زنگ نزدی. می خوای احوال فلان بیمار رو بپرسی می بینی از بیمارستان مرخص شده ولی تو هنوز حالش رو جویا نشدی. می خوای بری فلان امام زاده یا سر مزار فلان فامیل و آشنا ولی ماه ها می گذره می بینی هنوز که هنوزه یه فاتحه هم براش نخوندی. می خوای یه مهمونی بدی همه فامیل رو جمع کنی ولی هنوز این کار رو نکردی. می خوای یه داستان کوچولو برای تنها بچه ات بخونی ولی هنوز که ماه ها می گذره نخوندی. می خوای یه نقاشی بکشی براش ولی هنوز که هنوزه ....می خوای صدقه بدی اما...می خوای به دیدن عالم بری اما...می خوای فلان کار خوب رو بکنی اما هنوز نکردیش. ادم غصه می خوره که چرا نمی تونه و نمی شه این کار رو انجام بده....

اما عوضش تا نیت کار بد می کنی بلافاصله قدرت انجامش رو پیدا می کنی. تا عصبانی می شی یه داد بلند بالا سر خانواده ات می زنی، وقتی یکی اذیتت می کنه حسابی به باد فحش و ناسزا می گیریش. وقتی به ذهنت می یاد، بلافاصله پشت سر فلان دوستت یا فلان ادم غیبت آب دار می کنی. تازه این ها دم دستی هاش بود. خطاهای ذهن و دست و پا هم که جای خود.اوووووه الی ماشاالله که شیطان هم وسوسه می کنه و بدش هم نمی یاد که نفس اماره ما رو چاق کنه...حالا من بیچاره باید چه کار کنم؟؟؟

شاید خدا می خواد به من بفهمونه که : « وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ  »[1]

 براى من در اصلاح کارها یا رسیدن به سر منزل ثواب و صلاح توفیقى نیست مگر به هدایت خداوند. این خداست که توفیق انجام کار خوب رو می ده « التَّوْفِیقُ عِنَایَة» [2]و این خداست که توفیق ترک معصیت رو می ده. خوندی اون دعا رو که : اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِیَةِ وَ صِدْقَ النِّیَّةِ وَ عِرْفَانَ الْحُرْمَةِ [3]

امام صادق علیه السلام در جواب معنای این ایه [4] می فرمایند [5]:  هر گاه بنده‏اى عمل شایسته‏اى را که خدا به او دستور داده انجام داد، این کردارش مناسب و موافق با فرمان خدا است که به او بنده موفّق گویند. و هر گاه بخواهد مرتکب گناهى شود پروردگار مانعى میان بنده و ان معصیت ایجاد مى‏فرماید که در نتیجه، آن را انجام نمى‏دهد، که ترک آن معصیت به کمک و مدد خداى تعالى بوده است و اگر میان او و گناه را واگذارد و حایلى ایجاد نکند، و بنده مرتکب آن گناه گردد، خداوند عزّ و جلّ یارى‏اش نکرده و موفّقش نگردانده و در نتیجه او را درمانده و بیچاره ساخته است.

برای همین بود که پرسیدم حالا من بیچاره باید چه کار کنم!

می خواین توفیق کاری رو داشته باشین؟ از پدر و مادرتون بخواین براتون دعا کنن . خودتون دعا کنین برای بچه هاتون. برای بقیه دعا کنین تا همون دعا در حق خودتون مستجاب بشه.(این ها همه مضمون روایاتی بود که ان شاالله تو یه پست دیگه خواهم آورد)

ان شاالله توفیق انجام دادن همه کارهای خیر رو داشته باشی و همه خطاها و معصیت ها رو به مدد خدا ترک کنی و آنچنان در بندگی و لذت و محبت الهی غرق بشی که جز خدا نبینی و جز خدا نشنوی و جز خدا حس نکنی.

اما یه نکته: می دونی چه چیزایی باعث می شه که خدا به ما توفیق بده؟  و چه چیزایی باعث می شه که خدا توفیق رو ازمون بگیره؟ جواب این سوالات رو اگه می دونی تو نظرات به منم یاد بده...ممنونم

پاورقی ها در ادامه مطلب

دو × دو =چهار

جمعه, ۶ اسفند ۱۳۸۹، ۱۰:۳۲ ب.ظ

تا حالا شده دلت بخواد به یکی تکیه کنی؟ تا حالا شده وقتی یکی بهت نارو می زنه بخواهی درد و دلت رو به کسی بکنی؟ دلت می خواد کسی رو داشته باشی که همیشه باهاش حرف بزنی؟ تا حالا شده وقتی غمگین می شی کسی رو پیدا نکنی که باهاش حرف بزنی و غمت رو باهاش تقسیم کنی؟ شده اونقدر دلت بشکنه یا به دلایلی غم اونقدر رو دلت سنگینی کنه که احساس خفگی کنی و دیگه نتونی برای یک ثانیه هم که شده این دنیا رو تحمل کنی؟ شده که بخوای گریه کنی و بری در آغوش کسی و کسی رو نداشته باشی که آغوشش برات باز باشه؟ شده آهنگ غمناک بزاری و در تنهایی خودت گریه ات رو بکنی؟ یا قران میذاری و با نوای قرآن گریه میکنی؟ یا می ری خیابون های شهرتون رو متر می کنی بلکه ناراحتیت رو فراموش کنی؟ اگه بخوام تمام این موقعیت ها رو بشمارم که خیلی زیاد می شه. حتی شاید یاد تمام ناراحتی ها و موقعیت هایی بیافتی که چنین کسی رو نداشتی.اگه از کودکیت بخوای مرور کنی مسلما ساعت هایی رو پیدا می کنی که زیر لحاف گریه کردی یا اشک هات رو پنهان کردی یا ....

می دونی چیه؟ یک چیز رو باید باور کنی. باور کنی. نه اینکه علم داشه باشی بهش. باورش باید بکنی. این که تو، تو این دنیا تنهایی. تنها کسی که باید تو قلبت باشه و می تونه قلبت رو پر کنه کسیه که اون رو آفریده. تنها کسی که میتونی بهش تکیه کنی و دوسش داشته باشی و به عشقش امیدوار هم باشی که بهت نارو نمی زنه و بی وفایی در مرامش نیست فقط کسیه که تو رو قبل از اینکه تو افریده بشی و عاشقش بشی دوست داشته و عاشقت بوده. دقت کن تو این جمله:خدا قبل از به وجود آوردنت عاشقت بوده..

۱. دوست داری از هیچ چیز نترسی؟ هر وقت احساس کردی می ترسی این رو باور داشته باش که "حسبنا الله و نعم الوکیل " زیرا...

۲. دوست داری نیرنگ و خدعه ای که بقیه برات کردند ازت دفع بشه؟ به این پناه ببر که " افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد" زیرا...

۳. دوست داری وقتی  ناراحت و غمگین می شی آروم بشی؟ به این جمله پناه ببر و باورش کن که " لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین "  زیرا...

۴. دوست داری از دنیا بهره مند باشی؟ این رو باور داشته باش که " ماشاء الله لاقوة الا بالله " زیرا...

       امام صادق علیه اسلام فرموده اند:  در عجبم از کسی که این چهار ناراحتی و اندوه رو داره ولی به این چهار تدبیر پناه نمی بره. 

       ان شاالله که نه غمگین باشی و نه از کسی جز خدا بترسی و نه در دام نیرنگ کسی گرفتار بشی و از زینت های دنیا هم بهره مند باشی.

اصل روایت ،به همراه زیرا هایی که امام فرموده اند رو در ادامه مطلب بخون. ببین چرا این جملات و باور و پناه بردن به این ها نجات دهنده است.

زیارت

جمعه, ۲۹ بهمن ۱۳۸۹، ۱۱:۴۴ ق.ظ

هنوز نرسیدیم. هنوز صدای رد شدن چرخ های قطار بر روی ریل طنین انداز گوشمان است. قلبمان اما صدای نقاره حرم را می شنود. چشمانمان کم کم گرم می شود و گونه هایمان مرطوب... خدایا آیا این لیاقت را دارم که به حرمش روم؟ خدایا تو از کرم عطیمت این توفیق را به من دادی؟ خدایا همسفرم را همراهم کردی که همیشه برای همگان دعا کنم؟ خدایا من با این همه ظلمت نفسی هایم باز هم تو می گویی: فانی قریب؟؟ پروردگارا. به کدامین نعمتت تو را شکر گویم؟...

چشمانم می بیند بیابان های اطراف مشهد را...راه کوتاه شده است. دیگر نزدیک تر می شویم. من آماده ام آیا؟

امدن را تو خود تضمین کردی. به یاد می اورم زمانی را که ثبت نام می کردند برای مشهد. دلم برای حرمت پر کشید اما پیش خود گفتم : برای ما امکان رفتنمان بیشتر است. بگذار عاشقان دیگرش نام بنویسند...یک روز مانده بود به حرکت...دل من هم پر می کشید اما بیشتر از من آیا تو مایل بودی بیایم به درگاهت؟

اقا جان، یا علی بن موسی الرضا، بر آستانه باب الجوادت می ایستم و اذن دخول می خوانم، آیا اذنم می دهی ؟ مرابا این همه روسیاهی.... من تنها نیستم ، همراه من دوستان و آشنایان دیگر هم هستند که دلشان با من رهسپار شده است، آنان را هم به حضور می پذیری؟  به ملائکی که گرد حریم تو میگردند می گویی گناهان ما را شستشو دهند تا با جسمی پاک به درگاهت آییم؟ما که خود جز ظلم به نفس چیز دیگری بلد نیستیم. مولای من، اطاعت را یادمان می دهی؟ ولایت پذیری را یادمان می دهی؟ ما را آماده ظهور مقتدایمان می کنی؟ دستت را بر قلوب ما می گذاری تا قلب هایمان از نور سر ریز شوند؟ دستت را بر سر ما می گذاری تا عقول ما تکمیل شود؟ مولای من...

حرکت قطار ارام تر و ارام تر می شود گویی منتظر است تا اذن ورود به حریم مشهدالرضا را از صاحب بگیرد. اقا جان، مارا به حضور خود می پذیری؟ تو خود ما را میهمان کرده ای، اما من با جسمی آلوده امده ام به میهمانی ات، لباس های پر نور و پاک به من می بخشی تا با جسم و روحی صاف و زلال به دیدارت برسم و این قدرت را به من می دهی که خود را پاک نگه دارم؟ مولای من..کرم و بخشش تو ...مولای من، ضمانت مرا می کنی به درگاه الهی که مار ا ببخشاید و غفران و رحمت بیکرانش را شامل حال همه ما بکند....هیهات...انت اکرم من ان تشرد من آویته...

صد حیف که با بار گنه سوی تو آییم /  گر دست تهی باز بگردیم صد افسوس

هیهات که هر کس به خرابات تو سر زد /  نومید نمی گردد از این رأفت محسوس


اللهم

دوشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۸۹، ۰۵:۱۱ ب.ظ


اللهم اغفرلی

اللهم اصلحنی

اللهم الرزقنی

اللهم ثبتنی

اللهم اشفنی

اللهم ....تا حالا از خدا چی خواستی؟ به خدا چی دادی؟

داده هات در مقابل خواسته هات یکسانه یا بیش از  اونی که لایقشی می خوای؟

به انسان های پیرامونت چی دادی که ازشون

محبت و صفا و صمیمیت و روی خوش و اعتماد و وفاداری انتظار داری؟

حق مومنین رو چقدر ادا کردی که انتظار داری همه تمام حق و بلکه بیشتر از حق خودت رو رعایت کنند؟

 بزرگی می گفت : از کسی انتظاری نداشته باش.

شما چقدر از دیگران انتظار دارید حرف شما را بفهمند و بی چون و چرا قبول کنند؟

چقدر انتظار دارید که درکتان کنند و خیلی انتظارهای دیگر. بالاخره همه ما انتظارهایی داریم.


پی نوشت: در حق یکدیگر دعاکنیم که از هیچکس انتظاری نداشته باشیم.

بعدا نوشت: یکی از  اساتید  دو تا پیامد برای ان نگاه بیان کردند:حیفم اومد که نخونین. نکات ظریفی بود.

وقتی از کسی انتظاری نداشته باشی:

1. اگه طرف چیزی داد خوشحال میشیم وتشکر می کنیم

2. اگر چیزی وکاری برای ما انجام نداد غصه نمیخوریم چون انتظار ندشتیم


نقش اول باش

چهارشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۸۹، ۰۹:۰۹ ب.ظ


صحنه اول:

تا حالا شده دلت بشکنه از دست کسی ؟ از حرفش یا از رفتارش یا از هر دو؟ اونوقت چه فکری می کردی. غصه ناک شدی و خیلی ارووم سکوت کردی و گذاشتی که هر چی می خواد بگه و در موردت هر چی می خواد فکر کنه؟ لبخند زدی و خیلی محترمانه با او صحبت کردی؟ یا عصبانی شدی و پرخاش کردی و از خودت دفاع کردی یا سعی کردی ابروش رو ببری و یا .... کارهای زیادی می شه کرد.فکرکن ببین تو چه رفتاری میکردی؟

صحنه دوم:

فردا روزی شده و تو دوباره اون فرد رو می بینی، حالا بعد از اون جریان تو چه رفتاری باهاش داری؟ سعی میکنی تلافی کنی؟

هر دوی این صحنه ها رو می تونی طوری بنویسی که اون بیننده اصلی که خدا باشه از بازیگر این صحنه خوشحال بشه. می تونی تو نقش اول این صحنه ها باشی. می تونی هم نقش اصلی رو بدی به اونی که دلت رو شکوند و به قول معروف تو ادم بده باشی.

اما فکر کن ببین تک بیننده ای که داری، چی دوست داره؟

عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ص قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِدْخَالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِین‏ (الکافی، ج‏2،ص189)

از على بن الحسین (ع) که رسول خدا (ص) فرمود:

دوست‏ترین کارها نزد خدا عز و جل، شاد کردن مؤمن است‏.

حالا یه شاه کلید داری دستت که  می دونی خدا چه کاری رو دوست داره.

این کلید جاهای زیادی به دردت می خوره. می خوای پیغمبر صلی الله علیه و اله رو شاد کنی با این کلید در شادی حضرت رو می تونی باز کنی1.  دوست داری وقتی از قبر بیرون می یای یکی باشه که تو اون هول  و هراس قیامت هی بهت دلداری بده ، این کلید رو محکم بچسب. وقتی کسی رو شاد کنی خدا اون شادی رو به صورت یک مخلوقی برات در می یاره که بشارتت م یده و تو رو تو اون موقعیت سخت  دلداری می ده 2. دوست داری با یک حسنه بهشت رو داشته باشی، بنده مومن خدا رو شاد کن3 و...پیشنهاد می دم حتما روایات رو یه نگاهی بندازی.

اما یه حاشیه داره این صحنه که می خوای نقش اولش بشی و اون اینکه: هر جوری که دوست داری دیگران رو شاد کن فقط کاری که میکنی هم در محدوده شرع باشه. با دروغ با مال حرام با تملق و ... نکنه بخوای کسی رو شاد کنی. وقتی غذایی می پزی اگه موادی که در اون غذا استفاده می کنی مرغوب نباشه و گندیده باشه هر چقدر هم که اشپز خوبی باشی اون غذا باز، جاش تو سطل اشغاله ها....

معلم

دوشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۸۹، ۰۶:۳۰ ب.ظ

بسم اللهت رو گفتی، نیتت رو الهی و قوی کردی برای انجام کاری، شروع کردی که اینکه مثلا درس بخونی یا ادم خوبی باشی یا به دیگران کمک کنی یا انسانیت رو در خودت شکل بدی و یا اینکه همت کردی یه زندگی جدیدی داشته باشی یا نه اصلا زندگی قبلیت خوبه، ادم خوبی هم هستی فقط می خوای بهتر بشی و در مسیر رشد قدم برداری، حالا باید جه کنی؟ شنیدی می گن به دانسته هات عمل کن. یه دستور معروفی از ایت الله بهجت هست که هر کی ازشون دستور اخلاقی و عبادی می خواست می فرمودند: ترک محرمات انجام دادن واجبات. از همین ها شروع کنیم. اون هایی رو که انجام می دادیم رو تقویت کنیم  و اون هایی رو که عمل نمیکردیم عمل کنیم. فایده عمل کردن به دانسته هامون چیه؟ بهتر نیست بریم بگردیم دنبال اون چیزایی که نمیدونیم و هی کلاس بریم و هی کتاب بخونیم و ....فایده عمل به دانسته ها زیاده. علاوه بر این که وقتی تو مطلبی رو فهمیدی برات حجت تموم می شه که باید بهش عمل کنی، این عمل کردنت باعث می شه که چیزهای جدیدی بیاموزی. و خوبی این روش اموختن اینه که معلمت می شه خدا....


دوست داری معلمت خدا باشه ؟؟..... به اون چیزهایی که می دونی عمل کن.


 قَالَ الباقر علیه السلام مَنْ عَمِلَ بِمَا یَعْلَمُ عَلَّمَهُ اللَّهُ مَا لَمْ یَعْلَم (بحار الأنوار ،ج‏75 ، 189)

امام باقر علیه السلام می فرمایند: هر کس به دانسته هایش عمل کن خداوند ان چیزهایی ررا که نمی داند به او آموزش می دهد.

یه نکته داره این جا. خودت مقایسه کن و انتخابش کن. سعی کن بهترین و مفیدترین رو انتخاب کنی. نکتش اینه که من میتونم برم دنبال مطلب بگردم و موضوعی رو که مد نظرمه رو هی تو کتاب های و زبان ادم ها دنبالش بگردم تا مورد نیازم برطرف بشه و حل بشه . اخرش هم بهش می رسه  جون جوینده یابنده است اما اگه به چیزی که میدونم عمل کنم خدا خودش چیزایی رو که نمی دونم رو میزاره جلوی دستم تا یاد بگیرم. مثل کسی می مونه که دنبال پول در اوردن می ره و هی سعی میکنه اخرش هم پول رو در می یاره اما کسی هم هست که وظیفه اش رو عمل می کنه و دنبال پول دراوردن و دنیا نیست اون وقته که دنیا می یاد سمتش.

همه این ها رو گفتم اما باید دقت کرد که وقتی عمل می کنیم عالم به کار باشیم چون اگه نادانسته عملی رو انجام بدیم، نه تنها در راه نرفتیم بلکه به بیراهه هم کشیده شده ایم

سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ الْعَامِلُ عَلَى غَیْرِ بَصِیرَةٍ کَالسَّائِرِ عَلَى غَیْرِ الطَّرِیقِ لَا یَزِیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ إِلَّا بُعْدا (الکافی، ج‏1 ،43 )

امام صادق علیه السلام میفرمود: هر که بدون بصیرت عمل کند مانند کسى است که بیراهه میرود هر چند شتاب کند از هدف دورتر گردد.

کاش کسی بخواد کاری رو انجام بده!!!!

چهارشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۸۹، ۰۹:۰۴ ب.ظ

یادمه مادرم وقتی کاری قرار بود انجام شود و انجامش نمی دادم و می گفتم نمی تونم بهم می گفت: کاش کسی بخواد کاری رو انجام بده! راست می گفت. هر وقت واقعا می خواستم کاری رو انجام بدم و عزمم رو جزم می کردم، اون کار انجام می گرفت. هر وقت یه کوچولو حتی، شل می گرفتم درست نمی شد...تا اینکه امروز بعد از چندین سال روایتی دیدم که من رو یاد مادرم انداخت. روایتی که ساعت ها روش فکر کردم و من رو تو خودش برد. این روایت علت ضعف عمل ما ادم ها رو نشون می ده..هم خوشحال بودم هم ناراحت...می گم حالا چرا ناراحت. روایت این بود:

 قال الصادق علیه السلام : ما ضَعُفَ بَدَنٌ عمّا قَویت علیه النیَّةُ :من لا یحضره الفقیه،ج4،ص40

هیچ بدنی در انجام آنچه نیت بر آن قوی باشد ناتوان نیست.

تو پست قبلی بسم الله رو برای شروع کارهامون گفتیم. حالا می دونی اگه بخوای کاری رو انجام بدی، ریشه ای ترین محرک برای انجامش چیه؟ ... قَویت علیه النیَّةُ.... نیتته. این رو باید قوی کنی.

همت بلند دار که مردان روزگار.........از همت بلند به جایی رسیده اند

هر وقت کار سخت می شه این شعر رو برای خودم می خونم. اما  حواسمون باشه که همت و نیتمون رو برای کارهای خوب قوی کنیم. وقتی می بینه ما آدمها، همتی که می تونست در راه خوب و خیر صرف بکنیم رو در راه شر و گناه صرف می کنیم تاسف می خورم. این علت ناراحتی ام بود وقتی این روایت رو خوندم. اما خوشحالیم بیشتر بووود.

رو روایت بیشتر فکر کنین و با کارهاتون تطبیق بدین ببینین اونجاهایی که انجام نشده، علتش ضعف در نیت نبوده؟ یا اینکه واقعا از اون جاهایی بوده که خدا نخواسته کار انجام بشه؟؟؟